درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

متن نمایشنامه: فضای نفس گیر ...

فضای نفس گیر

 

آدمها:

پیام

باباپیر

جبار

ممی

و

ملوس

                         صحنه: بیمارستان، مغازه قصابی.

جبار: گفت بو داره. گفتم خب همه بیمارستانا بو دارن. گفت نه یه بوی خیلی بد. گفتم ببین تو یه بیمارستان پیدا کن بوش

        خوب باشه، یا چی؟ دست کم بد نباشه، پیدا کن نشونم بده. حالا هر وقت جستی، مثلا، بگو من بهت بگم ایول به

        دماغت. ول نکرد. هی گفت و گفت و گفت. دکش کردم. نرفت. زکی. پر رو نرفت. بعضیا رو دارن ها. دیدم رو که

        نیس. سنگ پای قزوین. تف به روت بچه.

        مخلص کلام دست بردار نبود. از من حاشا او اون اصرار. گفتم دیگه نبینمت ها، برگشته تو روم وایستاده اونوقت به

        چرت و پرت گفتن. منم با ده تن پهن انگار، زدم تو جاده لیچار بستن.

 

پیام: ببین آقا جبار، من و نوع زندگیم یادته که ...

جبار: هنوزم تو گذشته ای ها. هنوزم دوست داری پزش رو بدی ...

پیام: نه، نقلم چیز دیگه ای هست.

جبار: خب لاکردار بجای این همه موس موس کردن یه بار بگو چی؟ مصطفی خب.

پیام: دنبال همینم ببینم چه ریختی بگم قبول کنین آخه.

جبار: حالا تو ببین. پیام خان درسته از بچگی با هم بزرگ شدیم، درسته تو زرنگ خان کلاس درس و اینا بودی و ما رفوزه،

       درسته رو جیبای عقب ما همیشه یه کف دست وصله بود و شلوار تو اتوکشیده همیشگی، درسته خیلی از اینا بوده تو

       گذشته، اما گذشته چی؟ مونده تو گذشته. فکر نکن هنوزم ما همون دیرفهمیم و ...

پیام: اصلا حرفم اینا نیست، فقط ...

جبار: فقط چی؟ د جون بکن بگو خب.

پیام: من اونجا بودم. تو بیمارستان. حالم خوش نبود. گفتم برم یه سرمی آمپولی چیزی بزنم سر حال بیام. اونجا هواش بد بود.

       یعنی نه اولش. قابل تنفس بود. بعد تا سرم بره تو تن ناخوش من، یعنی طول کشید دیگه. سرمه خب. تا تموم بشه حس

       کردم هوا آلوده شده.

جبار: همینجا واییستا من روشنت کنم. گفتی چی؟ حس کردم. گفتی دیگه. آها. پس فقط حس کردی. مرد ناحسابی اگه به

        حس کردن بود که من کلی حس نامعقول داشتم این همه سال. کو حالا اون حس و حالا؟ ده ساله حس می کنم صغرا،

        دختر وسطه سیروس خان عاشق منه، کو اما؟ حرفه تو آوردی رو زبونت این حالا؟ حس کردی که کردی.

پیام: گوش بدی باقی داره. تا سرمه تموم شد، دیدم نفس کشیدن سخته. زدم بیرون. از تخت اومدم پایین زدم بیرون. هوا رو

      تا تونستم بردم تو ششام. جگرم حال اومد. نگهبان فکر کرده قصد دارم در برم. راهنمائیم کرد برگردم رو تخت. اونجا. تو

      که رفتم بو زیادتر شده بود. گفتم بهش. به نگهبانه. گفت حالت خوب نیست تو! بوی بیمارستان همینه. نتونستم حالیش

      کنم بوی بیمارستان نیست و ...

جبار: پس اونم قبول نکرد.

پیام: ...

جبار: خیلی خب. وقتی اون قبول نکرد تو قانع نشدی و اومدی سراغ من؟! عجب.

پیام: قانع نشدم آره. آخه داشت مغزم از هم پاشیده ...

جبار: این بوی چیه؟                                                    1

پیام: گوشت. دنبه ...

جبار: دنبه ی؟

پیام: انگار بوی دنبه ی ...

جبار: من این بو رو همیشه با خودم دارم. بوی شغلمه. قصاب که باشی همیشه خدا بوی گوشت و دنبه باهاته. وقتی از خونه

       بزنم بیرون، یه اس ام اس صاف می آد تو گوشیم. بازش نکنم هم از کی بوده رو خوب بلدم. ممی. خونه اش سر کوچه

       است، اما بوی من رو از اون فاصله حس کرده. تو اس ام اسش متلک هر روزه ست. دوست دارم بگم علافی. لاکردار تا

       حالا کسی بهت گفته تو این شهر ممی میخوش، نگهبان بیمارستان، بوکش ترین دماغ شهر رو داره؟ نه شنیدی تا حالا؟

پیام: شنیدم ورد زبانشه این جمله، خدا برا کاستن گناهای من این دماغ رو داده با این شغل. خواسته بوی بیمارستان زجرم بده.

جبار: زجرش رو این دنیا کشیده. حالا تو اومدی ور مفت تحویلم بدی و بگی ممی حس نکرد و تو بو رو حس کردی؟ برو

        پیام خان. برو دنبال کارت.

پیام: تو چرا یه تماس با این ممی ...

جبار: زنگ بزنم بگم چی؟ بگم بیمارستان بو گرفته؟ بابا جان این رو بگم که از خنده روده برش کردم.

پیام: حالا شما بخاطر حق همسایگی، حق سلام و علیک یا هر چی که خودتون دوست دارین یا با من یه تک پا بیایین یا یه

      تماسی چیزی بگیرین.

جبار: فرض اومدم. فرض گرفتم. تماس. فرض بو تائید شد، حالا بگیر فرض، بالاخره چی؟ من ته پیازم، سر پیازم؟ چکاره ام

        آخه من؟ اصلا تو چرا راست کشیدی راهت رو اومدی سراغ من؟ به من چی؟ برم اونجا بگن به تو چه چی دارم

        جواب بدم؟ بگم قصابا تازگیا کارشناس بوی بد بیمارستانا شدن؟ نه دیگه ...

پیام: تو گوشت بیمارستان رو تامین ...

جبار: خوبه خودت گفتی. بابا من یه قصابم. گوشت بیمارستان با منه نه ریاستش.

پیام: بالاخره یه جای پایی دارین اونجا.

جبار: برم بگم و چیزی نباشه نمی گن گم شو برو دیگه گوشتت رو هم نخواستیم؟ دکم کنن چی بگم؟

پیام: نباید فقط فکر خودمون باشیم که.

جبار: ...

پیام: بحث اینه که بوی بد بیمارستان با این حجم و اندازه طبیعی نیست. این یعنی بیمارستان شهر کوچک ما مشکل بزرگی

      داره. باید بدونیم چه خبره. برا رفع این مشکل هم باید با ...

جبار: عجب سمجی تو بچه. عجب رویی داره تو به مولا. آقا جان من یه کاسبم. یه قصاب ساده. اومدم دوزار کاسبی کنم. بذار

        به کارم برسم. برو سراغ بقیه. اونا قبول کردن، اگه حالا قبول فرمودن، بلانسبت شما شاید مام خر حرفاتون شدیم و

        کرکره دکونمون رو پایین کشیدیم و باهاتون اومدیم. تنها بیا نیستم.

پیام: من دنبال شاهدم. هر چی بیشتر بهتر. خود بیمارستان کسی قبول نکرد حرافام رو. گفتم شما با نگهبان بیمارستان، ممی، و

      خیلیای دیگه سلام و علیکی دارین، شاید بخاطر شهر و مردم شهر خواستین بیاین و ...

جبار: شاهد جمع کنم برات؟ عجب.

پیام: برا من نه. بخاطر مردم.

جبار: ببین پیام خان. تو گفتی حق همسایگی و آشنائی دوران طفولیت و اینا. نه من بودم گفتم. حالا توفیری نداره. تو یا من. 2

        مخلص این که اگه این حرفا زده شده، پس خوب یادته من کجا و چه ریختی بزرگ شدم. چه ریختی و کجاها کار

        کردم و شدم این. کجاها دکم کردن. کجاها پاچه مالیدم. کجاها بخاطر یه لقمه نون یقه گرفتم و درگیر شدم. حالا

        خدمت انور جنابعالی باید بگم دوست ندارم این نونی که یه بنده خدایی گذاشته رو دامنم پس بزنم. حالا اگه حالیت

        شده هیچ، نشده عارضم خدمتت که من باهات اگه بیام هم شاهد اینایی که گفتی نیستم. بو و فلان. حالا تو برو اگه همه

        شاهد شدن، منم نه بعنوان شاهد، بعنوان این که باهات اومده باشم، می آم. حالا اگه کسی باهات همراه شد.

پیام: یکی هست.

 

پیام: اولش نتونستم بفهممش. حرفاش قاطی پاتی بود. درهم. تکرار که کرد، آخه هی تکرار کرد، تازه دوزاریم افتاد. گفتم این

      یارو، دکتره، چیزی فهمیده؟ گفتم بهتره گوش بدم بهش. پرسیدم حرف حسابت چیه تو ول کن من نیستی؟

 

باباپیر: ترسیدی؟

پیام: جوونم و ...

باباپیر: دیوث ...

پیام: من؟!

باباپیر: مگسام خوب دیوثن ها. برو اون دنیا ببین کیفش بیشتر از این دنیاست یا نه. خرمگس. گفتی جوونی و چی؟

پیام: گفتی ترسیدی گفتم جوونم و جونم رو دوست دارم.

باباپیر: نترس. سنگ کلیه ت که بیفته مرخصی ...

پیام: از کجا فهمیدی من سنگ ...

باباپیر: باور کردی؟

پیام: دارم آخه.

باباپیر: سنگ کلیه رو نگفتم. داری آره. باور کردی من عقلم رو از دست دادم؟ دادم البته.

پیام: شنیدم که ...

باباپیر: دکتر باباپیر دیوونه شده.

پیام: ...

باباپیر: شاخ و دم داره؟

پیام: چی؟

باباپیر: دیوونگی. نداره که. شدم البته. با همه ی اینا تشخیص سنگ کلیه اینقدرام سخت نیست. دو ساعته داری بخودت

         می پیچی. دستت رو شکمته. رو تخماته. بذار بازش کنم ...

پیام: چی رو؟

باباپیر: سرمت تموم شده. از همه دیوونه ها کنار بکشی هم از دکترای قاتی کرده کنار نکش. برو.

پیام: کجا؟

باباپیر: بشاش. اومدنی هم برا منم بیار.

پیام: ...                                                                  3

باباپیر: آب. تشنه مه. نترس پاشو. پاشو با هم بریم. تو بشاش، منم آب بخورم. بگو آماده کنه. برگشتی بزنه بهت.

پیام: کی؟ چی بزنه؟

باباپیر: مرفین. پرستار باید بهت مرفین بزنه. برو تو. قدرش رو بدون.

پیام: پرستاره؟

باباپیر: اونی که دستته. یکی از بهترین لذتهای زندگی خالی شدنه. خالیش کن. وقتی مثانه ت خوب خالی شه حالت هم بهتر

         شده.

پیام: تو چرا اینجایی؟

باباپیر: قراره رئیس شم. قرار بود. حالا گفتن بستری شم باید. گفتن قاتی کردم. کردم البته. تو هم حس کردی نه؟

پیام: من که دکتر نیستم بتونم نظر بدم.

باباپیر: بو. بو رو حس کردی نه؟

پیام: چه بویی؟

باباپیر: تمرکز. تمرکز کن. بوی عفونت همه جا رو گرفته. کل بیمارستان رو. بو بکش.

پیام: بوی خود بیمارستان نیست مگه؟

باباپیر: آره. هست. اضافه داره اما. خوب بو بکش. اینجا بوی بدی پیچیده. فعلا نگو به کسی. وقتش شد بگو.

پیام: چرا اینقدر آهسته؟

باباپیر: سوس ...

پیام: خبریه تو بیمارستان؟

باباپیر: می فهمی.

پیام: به من مربوطه؟

باباپیر: آره.

پیام: بوی شاشم نباشه؟

باباپیر: نه.

پیام: گفتی بهم مربوطه که ...

باباپیر: نه فقط به تو. به همه.

پیام: ای بابا. قصه چیه آخه؟

باباپیر: می گم بهت. حالا دراز بکش.

پیام: همینجا؟

باباپیر: چقدر گیجی. ترسیدی فقط. برو رو تختت و خودت رو بزن بخواب. منم برات ...

پیام: لالایی ...

باباپیر: بیا رو تخت تا منم برات تعریف کنم چه خبره.

 

ممی: گفتم بو رو من نفهمم کی باید بفهمه؟ این دماغ نیست، سلول به سلول بوگیره. حالا تو گیجگولک خان اومدی خبر از

       پخش بوی بیمارستان گفتی به همه! زکی. مردک دماغ تو کجا اینی که من دارم کجا؟ بویی اگه باشه، که هست، بوی    4

        خود بیمارستانه. گفتم دوست داشته باشی به تفکیک بگم بوی الکل و بوی کلر و بوی چایی و بوی سرم و بوی پد و

        بوی تک تک آشغالای ظرف آشغال کدومن؟ بوی ادوکلن دکترا کدومه. بوی تن عرق گرفته. بوی زخم و خون. بوی

        چرک و بوی عفونت. بگم چه فرقی بین بوی یه سرماخورده با یه جراحی شده کلیه دریده هست؟ بابا من استاد این

        کارم. برو تو. برو.

 

ممی: بو؟

پیام: بو.

ممی: شنیدی این دماغ بوکش ترین بینی عالمه؟

پیام: یه چیزایی ...

ممی: شنیدی. ببین رفیق، اسمت چی بود؟

پیام: پیام.

ممی: ببین پیام جان. از همون دوره طفولیت فهمیدم خوب بو می کشه این دماغ ما، خوب. سر کوچه پلو بار گذاشته بود

       همسایه بوش تو دماغم بود. سر کلاس هر کی می چسید معلم رو می کرد به من تا بگم کی بوده. دوره سربازی جوراب

       نشسته تو خوابگاه دور گردن صاحبش آویخته باید بشه، کی مسئولش بود؟ حاجیت. خلاصه بوکش محله و شهر شدیم.

       حالام اگه قرار بود بویی باشه من اولین کسی بودم که باید حسش ...

پیام: درسته اما شاید ...

ممی: شاید؟؟؟ داستان که نگفتم برات، از خاصیت دماغه گفتم ها ...

پیام: فهمیدم.

ممی: گفتی آخه شاید! شاید چی پس؟

پیام: شاید فهمیدی و ساکت ...

ممی: ...

پیام: ساکت موندی. شایدم ...

ممی: دلیل؟ دلیلش چی باید باشه این سکوت؟

پیام: من که نمی دونم.

ممی: پس چرا بلغور کردی حالا.

پیام: گفتم یعنی خودتون بهتر حالیتونه که ...

ممی: گفتی خودم بهتر حالیمه؟ گه خوردی مرتیکه.

پیام: مودب ...

ممی: مودب چی؟ مودب باشم؟ جلو تو؟ تویی که حالیت نیست چی از دهنت در اومده؟ مردک همون اول کار باید می زدم

       تو دهنت.

پیام: این همه هوچی گری دلیلش هر چیه، حرفای من دلیلش نیست.

ممی: یعنی خلیم ما؟ همین ریختی یهو داد و بیداد راه انداختیم بخاطر دیوونگی وجودمون؟ یا فکر کردی دلخوشیمون اینه که

        گاهی عربده بکشیم؟ نعره درمانی؟! اینا رو تو بیمارستانا داشتیم و خبر نداشتیم ما؟                                                      5

پیام: دلیلش شاید منفعت باشه، نه؟

ممی: ...

پیام: حساب کتاب. سود.

ممی: ...

پیام: بالاخره این وسط یه چیزایی هست که قبول ندارین بو گرفته کل بیمارستان.

ممی: ...

پیام: حالا فرضا شما بگین بویی نیست، بالاخره چی؟ نهایتش از راه دیگه ثابتش می کنم. اونوقت هی داد بزنین و از کیفیت

      دماغتون شعار بدین. من ول کن نیستم ممی خان خوش دماغ.

ممی: ...

پیام: لازم بشه تا تهش برم کنار برو نیستم.

ممی: فرض همه اینایی که گفتی اتفاق افتاد. ربطش به من چیه که باید نگران حرفات باشم؟

پیام: ثابتش کنم این دماغه رو باید بدین یه دکتر خوب عمل کنه. راهش بسته شده. کل شهر حرفشون فردا روز اینه.

ممی: جمع کن کاسه کوزه ت رو آنگول آبادی.

 

ممی: زدم تو گوشش. با مشت. زدم رو دماغش. خواستم حالیش بشه دماغ کارکردش چیه. گفتم بذار چند روزی پف کنه از

        کار بیفته بلکه حالیش بشه به درد نخورش رو باید برید دور انداخت. مردک اومده به من بوکشی یاد بده. وقتی رفت

        رفتم سراغ رئیس بیمارستان. باید حرفای اون، چی بود اسمش؟ پیام، باید حرفای پیام بگوش رئیس برسه خب.

 

باباپیر: گفته بودم. خوبه حالا رضایت داده گردنت رو نشکنه. ببین چکار کرده.

پیام: شکسته نه؟

باباپیر: نه، اما داغون شده دماغت. با این احوال برو.

پیام: تمومه؟!

باباپیر: پیش متخصص. بری بد نیست.

پیام: اصلا به حرفام گوش نداد که.

باباپیر: چی گفتی که.

پیام: گفتم بیا خودت بو بکش.

باباپیر: نیومده.

پیام: نیومده بیمارستان اما گفت بو بی بو. همون اول کار.

باباپیر: اونا حرف آخرشون حرف اولشونه.

پیام: یعنی که بو بی بو؟

باباپیر: تمومه.

پیام: کارمون.

باباپیر: پانسمان بینیت. تازه اولشه.                                      6

پیام: اینجوری کار جلو نمی ره آخه.

باباپیر: تا حالا سراغ چند تاشون رفتی؟

پیام: همه اونائی که گفته بودین.

باباپیر: هیچکدوم هم قبول نکردن. حدس زده بودم.

پیام: حدس زده بودین و گفتین من برم سراغشون؟

باباپیر: نرفته بودی، هم امروز و هم فردا روز مثلا، ادعاهاشون رو کی باید جمع کنه؟

پیام: ادعاهاشون؟

باباپیر: قصه ی دست جلو رو گرفتن برا پس نیفتادن. قصه شون اینه.

پیام: قصه ما چیه حالا؟

باباپیر: دو راه داریم. راه اول اینه که دوباره باید بری سراغ ملوس خانم ترگل ورگل.

پیام: دکتر ملوس؟

باباپیر: زن دکتر بالانشین.

پیام: فیس و افاده ش حالم رو بهم زد. دوباره برم بازم خیطم کنه؟

باباپیر: لازم بشه ده بار باید بری.

پیام: گفتی بو داره بیمارستان، دیدم حق داری. بردی دزدکی سردخونه رو دید زدم. دیدم مرده روی مرده. گفتی بیماری خاصی

      شایع شده. رفتم پیگیر شدم دیدم زدی به خال. گفتی هدف همه شهره. مرگ و میر. گفتم چرا؟ گفتی خودت بهش برسی

      بهتره. گفتی دست سازه این ویروس شایع شده، گفتم ممکنه؟ گفتی برو سراغ ملوس. رفتم. نتیجه؟ تهیه لاک خونگی برا

      ناخن های صاف رو یادم داد. در مورد بیماری پرسیدم گفت من تخصصم مغز و اعصابه. دکم کرد. دوباره برم بگم چی؟

      حالا بر فرض اونی که گفتی، که عاشق دکتر بالانشین، رئیس جدید بیمارستانه، بگیریم درسته، منم اثبات کردم، فرضا

      دیگه، یه قصه لیلی و مجنونی چه ربطی داره به مرگ و میر شهروندای این خراب شده؟ چه ربطی داره به قایم کردن قصه

      از مردم شهر؟ چه ربطی داره دست ساز باشه این ویروسه؟ حالا فرضا همه درست، من کجای این قصه ام؟! اصلا من رو

      سنه نه آخه؟ من داروغه م؟ مفتشم؟ کارآگاهم؟ یه دانشجوی ساده روزنامه نگاری ام تو شهری که نه مجله داره نه

      تلویزیون نه رادیو! حتی تو این خراب شده روزنامه جات هم نمی آد از جای دیگه. یعنی که من اگه چیزی حالیم بود

      سراغ رشته ای می رفتم که دست کم تو شهر خودم جایی داشت برای کار کردن. یعنی که من حتی اگه بتونم گزارشی

      تهیه کنم جایی ندارم چاپش کنم. بیرونش بدم. یعنی که من حتی اگه بتونم تا تهش برم ...

باباپیر: که باید بری.

پیام: چرا آخه لامصب.

باباپیر: پیداش کن. دلیلش رو.

پیام: نتونستم. نتونستم.

باباپیر: رسول.

پیام: ...

باباپیر: قبل تو، قبل این که بیام سراغ تو، تو بیمارستان، رسول رو دیدم. بهترین رفیقت بوده. اومد سراغم. گفت سرما خوردم.

         گفتم بدتر از سرماخوردگی هست اینی که داری. گفتم ویروس جدیدی هست. بردم نشونش دادم. لاشه آدمایی که   7

         مرده بودن. باور نکرد اولش. بو داشت خفه ش می کرد. گفتم بوی ایناست. نجنبیم کل شهر رفته به جهنم. گفتم باید

         بتونی فاشش کنی. گفتم حسنش اینه همه که فهمیدن روسای جدید رو می ذارن تو منگنه. وادارشون می کنن برن دنبال

         درمان. گفتم باید صدای من باشی. گفتم دیرم هست حالا. برا تک تک سوالاش جواب دادم. رفت. وقتی دوباره

         دیدمش با پای خودش نیومده بود. گفتن سکته کرده، من اما خون جاری از گوشش رو دیده بودم. بعیده دوست داشته

         باشی خونش پایمال شه.

پیام: ...

باباپیر: باورش برا خود منم سخت بود. اون اولش. با خودم گفتم اگه حدسم درست نباشه چی؟ ریاست بیمارستان پر! چند

        روزی مقاومت کردم. دیدم نه. خوره شده رفته تو جلدم. جانم. روح و روانم شده بود تکرار فکر کردن به بیماری

        جدید. آخرش به خودم گفتم گور بابای ریاست بیمارستان. رفتم سراغ تک تک دکترای بیمارستان. تازه داشتم حرفم رو

        به کرسی می نشوندم که دیدم یهوئی همه عقب کشیدن و ساکت موندن. من مونده م فقط.

پیام: دیگه کیا؟

باباپیر: همه ی دکترای بیمارستان ...

پیام: نه. دیگه کیا از این بیماری مردن؟

باباپیر: خب، راستش این ویروس قصد داره همه رو به طرف نابودی ببره.

پیام: دکتر ملوس اگه نخواد ...

باباپیر: بگو فهمیدی با دکتر بالانشین، شوهرش، دستش تو یه کاسه ست.

پیام: همه زن و شوهرا دستشون تو یه کاسه ست.

باباپیر: اولا اشتباهه فکرت، نه لزوما همه. دوما اینا یه کاسه ای زیر نیم کاسه دارن. برو پی این کار.

پیام: مثل رسول شب قلبم از کار واییستاد چی؟

باباپیر: آدم رفیق بازی هستی. بالاخره یکی از رفقات راهت را ادامه بده باید.

پیام: و تو همچنین باید بمونی؟

باباپیر: من رو هم یه روز سکته ای چیزی مهمون خودش بکنه شاید.

 

باباپیر: راستش من خودمم زیاد نرفتم دنبال کار. نه بخاطر ریاست و اینا. ترسیدم. ترس باعث شد نتونم پی بگیرم قصه رو.

         چند نفری رو انداختم رو ریل برن جلو. با حذف هر کدوم از اونا ترسم بیشتر شد. هر سری به خودم گفتم به تو چه.

         اما باز یکی بود برم دنبالش. تا حس می کردم کار داره خراب می شه خودم رو می زدم به دیوونگی. همه قبول کرده

         بودن قاتی کردم. پیام اما روزنامه نگار بود.

 

ملوس: دفعه پیش که همه چیز تموم شد.

پیام: نه لزوما همه ی چیزا. یعنی اون دفعه که اومدم سراغتون این قدری آگاهی نداشتم چی به چیه.

ملوس: یعنی اوضاعتون فرق کرده با دفعه قبلی؟

پیام: خب راستش سری قبل کسی نگفته بود جبار گوشت بیمارستان رو سالهاست تهیه کرده.

ملوس: که چی حالا؟                                                          8

پیام: یعنی که بخاطر طرف حساب بودن با بیمارستان قبول نداشت بوی بد کل بیمارستان رو گرفته.

ملوس: باید بری ببینی چرا پول براش مهم بوده. من چکاره ام این وسط که فکر کردی باید بیای سراغم؟ اونم با این حرفا!

پیام: مونده هنوز. حرفام. اما ممی. نگهبان بیمارستان. دفعه اول کسی نگفته بود از فامیلای شماست.

ملوس: آها. بخاطر استخدام فامیلم باید پاسخگوی جنابعالی باشم؟ هرچند لزومی برای پاسخ دادن نیست، اما، برا این کار بهتر

          از اون کس دیگه ای رو سراغ دارین؟

پیام: دکتر بالانشین ...

ملوس: ببینید جناب آقای روزنامه چی، حالا فرضا خبرنگار، من و شوهرم تو امور کاری کاملا مستقل از هم هستیم و ...

پیام: مهم نیست. هرچند خلافش درست تره. مهم اینه از جیک و پیک هم بی خبر نیستین.

ملوس: و باید جیک و پیک زن و شوهری خودمون رو برای شما فکس می کردیم؟ واتس آپ. تلگرام. آها، بهتر بوده با اینستا

          به عالم و آدم نشون بدیم؟ من دیگه حوصله حرفهای شما رو ندارم. بیرون.

پیام: دکتر باباپیر اگه رئیس بیمارستان شده بود هم همین عکس العمل رو داشتین؟

ملوس: ...

پیام: برم سر اصل مطلب. قرار بود دکتر باباپیر رئیس بیمارستان بشه. باتجربه ترین دکتر بیمارستان بود. خوش قلب. کاری و

      کاربلد و توانا. مردم دوست. با هوش بالای خودش تونسته بود جز بهترین دکترهای کشور بشه. عزت نفس بالا. درستکار

      و امین و خوش برخورد و ...

ملوس: کلاس تحلیل رفتار گذاشتین؟

پیام: همه معتقد بودن بهترین گزینه ست.

ملوس: این مردم عاشق قهرمان زنده بودن همیشه تاریخ.

پیام: ممکنه. اونم زنده بود اگه ...

ملوس: حالاش مهمه نه؟ یه روانی و درمونده.

پیام: اگه مردم هم ندونن، که به گمونم بدونن، شما خوب باید بدونین چی بسرش اومده که ...

ملوس: دیوونه شده. هر بلایی سرش اومده باشه اون الان لیاقت رئیس شدن رو نداره.

پیام: سوال اینجاست رئیس نشدن اون ربطی در رئیس شدن دکتر بالانشین داشته؟

ملوس: حتما داشته. فرضا همه حرفاتون درست باشه، خب، وقتی اون نیست یکی باید جاش رو پر بکنه یا نه؟  باز باید تکرار

          کنم برین تا این مزخرفات رو نشنوم؟

پیام: دکتر بالانشین با داروهای خودش دکتر باباپیر رو دیوونه کرده.

ملوس: حتم دارم در جریان هستین انگ و بهتان بزرگیه این. اگه ثابت نشه زندونی شدنتون حتمیه و ...

پیام: مدرک داشته باشم چی؟

ملوس: ...

پیام: مدارک مستند.

ملوس: بلوف ...

پیام: نه نیست.

ملوس: برین بیرون تا به پلیس زنگ نزدم.                                9

پیام: به نفعتون نیست. اما کار خوب اینه که اتفاقات خوب بیفته تا همه نفع ببرن. همه. همه مون. حاضرم باهاتون معامله کنم.

      درست شنیدین.

ملوس: اون دفعه از عدالت گفتین و از حقیقت و از راستی و ...

پیام: درستی و پاکی و خیلی چیزای دیگه. بازم همونم. منتهی کمی با منطق تر. ببینین بهترین جایگزین در نبود دکتر باباپیر

      برای ریاست بیمارستان دکتر بالانشین هست. منطق اول، اون با دیوونگی دکتر باباپیر بهتره رئیس بشه. منطق دو، اگه

      معامله ای نشه دکتر باباپیر بعد یه مدتی از بیماستان بیرون انداخته می شه و پول دوا و درمونش زندگیش رو فلج می کنه.

      منطق سه، معامله اگه صورت بگیره، دکتر باباپیر بعنوان یه مریض در بیمارستان می مونه و من هم به یک میلیاردی می

      رسم که دوست دارم داشته باشمش.

ملوس: و ما این وسط بازنده ی یک میلیاردم؟

پیام: برنده اصلی شما هستین.

ملوس: بیرون. من حرفی با شما ندارم. اگه شما حرفی دارین تو دادگاه بگین. با مدارک مستندتون. منم صدای شما رو ضبط

         کردم. الان دارمش.

پیام: شما که همه رو با پول خریدین چرا من نه؟

ملوس: بیرون گفتم.

پیام: ممی، جبار، پرستارا، کارکنای خدماتی و خلاصه همه و همه. همه از بوی بد بیمارستان و شیوع بیماری تازه خبر دارن و

      ساکت موندن. حکما و حتما نفعشون در اینه. یه جیب تازه برای شما هزینه بزرگی نیست، یه دهان باز شده چرا اما. من

      رو هم مثل بقیه ساکت کنین. مبلغ زیادی نیست برای شما. برای من اما حیاتیه. شماره حسابمه. تا فردا ظهر منتظرم.

 

پیام: یه بیماری تازه تو شهر شایع شد. کل شهر رو بو گرفته بود. همه ماسک زدن. همه مردن. همه بیمار شدن. همه هر چی

      داشتن و نداشتن خرج بیمارستان کردن. پولی به حساب من واریز نشد. دکتر باباپیر به بخش بیماران خطرناک منتقل شد.

      فردای اون روز عکسم تو کل شهر پخش شده بود. پلیس داشت دنبالم می گشت. دکتر بالانشین شد عضوی از شورای

      شهر. ملوس خانم شد رئیس جامعه زنان. حقه م نگرفت. پولی واریز نشد تا مدرکی باشه علیه اونا. رشوه. حق السکوت.

      گفتم واریز کنن علیه خودشون استفاده می کنم. مدرکی نبود علیه شون. حقه م نگرفت.

 

                                                                                                                                                                        

                                                                                                      پایان

                                                                                                 1401.10.30

                                                                                                  

                                                                                    

 

              10

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد