درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

روحوم ...

ایتمیشه م    اوزومسیزلیقلرده 

روحومو  هه ر  کیمسه دهن  سوردوم 

باخدی  گویلره 

یئر  بیر بئله  اوجوز؟

بی شرح ...

دستهای پینه ترینیم از زخم لای جرز و زبرانه نانی 

به کف آروغ زده سر بالا می رود این نای 

باک بنزین گرسنه ها بود بس که گران خرید آبروی نداشته فقر 

این عالمی مستضعفین گر زندگی ناممان بی نیازمندی های روزنامه آگهی داد

با شکم خالی برآمده از هوای ناساز روزگار تلخ پول پرستانه مان در هوای نداشته ای

روز اما روز کارگر که باشد  

روز فقیرانه زیست گاومان زائیده بود همیشه هایمان نه اینک ها

می و مای خسته و بی پولی های مستمر و این سوراخ موش ترسیده از حیات و ممات و نبات و جک و جانوری بود خزیده گریز 

تن گریه از چشم افق گرفتار این انتظار دور سر به مهر خاموش 

با باد رفت و گفت 

داد بیداد کرده با آقاها و آقازاده ها و کوچک ها و بزرگ های خردستان جیب گشاد پر  دار و زرگرفته 

خنجر و درفش و افتخار نداشته ی پرواز سرخ و بی نصیب بر سر میز قمار اعتراضی شد خشم در جان و روح و زبان بریده های دیوار نوشت 

باختن بازی اشکنک دارد، ندارد؟ 

تقدیر بوده انگار  

از سرچشمه باز شد 

ساعت بی آغوشی این زمان تنهایی و اسارت جاده تاریخی سیاهی گرفته های مدهوش سپید و سیاه و تو و ما یک نگاه مبهوت

شرممان باد به این گونه امیری بی مردمی های بی فردا و تلخ اینک دیروز زادن های پر ایراد

هستندگی بود جز امارت 

مرگ هم در این آشوب ها گم کرده راه مقصود و نسترن گاو دوشید بی علف و خرسک 

روح نالان سایه این همسایه همیشگی خوف و تردید و نامردمی و زور و تشویش کرده در حلقوم پس رفته درجا 

فردا؟ 

امروز را بچسب از دفتر جدا شدن های بی اعتبار و رسید میوه عمر و ما در گوریم بود همیشه بر زبان سرخ بر باد رفته سر سبز

من 

خاکی 

گل آلود 

و تب سرفه و خون این زندگی از حلقوم بشریت جاریست کاش نبود 

بوده 

هست 

تا ابدهای پر تکرار ... 

یاشام ...

گئجه لری  ایتیرمیش  بیر  یولچو  

اولدوزلاری  نئجه  سایار؟

بوتایدان   گوندوزو  گئجه کیمی 

اوتایداندا   گئجه سی گوندوزه  اوخشار    

بیر  بو  وار 

یاشام 

بیر  نه فه س ...