درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

مقاله: بررسی تحلیلی امکان کوچ کلمات از زبان تورکی به دیگر زبانها با تکیه بر نظریه اسنادی ادراک.

چکیده:

ادبیات محل تجلی مفاهیم عالی زندگی انسان بر بستر زبان است. ادبیات از ابتدای تاریخ معلوم زندگی بشر و حتی از اعماق ناشناخته تاریخ حیات او، یگانه ابزار و روش ثبت و ضبط چگونه بودن، چگونه اندیشیدن و چگونه هستن یک ملت و قوم بوده است. ادبیات از کلمه و جمله تشکیل شده است. ابزاری که انسان برای بیان هر آنچه می خواسته از آنها استفاده کرده است. در تمامی زمانها و مکانها.

بیش از ۶۰۰۰ زبان در دنیای انسانها وجود دارد. گفته می شود تمامی زبان ها از یک زبان نشأت گرفته اند، یعنی یک زبان مادر پایه وجود داشته و باقی زبان ها بمرور زمان از آن زبان مادر زاده شده اند.

تاریخ ادبیات تورکی عهد باستان مثل تاریخ ادبیات همه اقوام جهان در هاله ای از ابهام قرار دارد. به عقیده برخی از زبانشناسان نخستین اقوام تورک که از خط استفاده کردند و الواح و کتیبه ها را نگاشتند سومریان بودند. سومریان خود تاریخشان را، به قبل از کوچ اجباری بدلیل توفان، و بعد از آن تقسیم می کنند.

در این مقاله سعی خواهیم کرد با استناد به نظریه اسنادی ادراک بفهمیم آیا امکان کوچ کلمات از زبان تورکی باستانی به دیگر زبانها وجود داشته است؟

مفاهیم کلیدی: زبان، تورک، اسناد، ادبیات، باستان.

 

مقدمه.

 

نظریه اسنادی ادراک:

نظریه اسنادی ادراک در علم بین رشته ای "مدیریت رفتار سازمانی" می گوید: وقتی رفتار فردی را مشاهده کردیم، سعی می کنیم دریابیم که علت آن درونی است یا بیرونی. تشخیص این عامل به ۳ شرط بستگی دارد؛ تمایز - همراهی - همسانی. رفتار هایی درونی هستند که تحت کنترل فرد می باشند. رفتارهای که علت بیرونی دارند تصور می شود، موقعیت، فرد را مجبور به انجام آن کرده است. 

تمایز: به این مسئله اشاره می کند که آیا فرد در موقعیت های  مختلف رفتارهای گوناگون انجام می دهد یا خیر.

همرایی: اگر واکنش افراد در موقعیت های مشابه یکسان باشد می گوییم همراهی وجود دارد.

همسانی: این مورد در رفتار فرد برای ناظر اهمیت دارد.

 

این قانون علمی را بصورت عامیانه چنین می توان عنوان کرد: غذا شوری اش را از نمک می گیرد. همچنین می توان در مورد چگونگی کارکرد این قانون در علوم جامعه شناسی، روانشناسی و باستان شناسی تحقیقاتی انجام داد. مثلا:

اگر تعداد ده مورد از آ در مکان ایکس وجود داشته باشد و تعداد 2 مورد از همان آ در مکان ایگرگ،

در باستان شناسی چنین نتیجه گرفته خواهد شد که مسیر حرکت جنس آ از نقطه ایکس به نقطه ایگرگ بوده است. احتمال ساخته شدن این جنس در مقایسه با مکان ایگرگ در مکان ایکس بسیار بیشتر است.

در روانشناسی گفته می شود اگر فردی رفتار آ را در مکان های ایکس و ایگرگ و زد و ... انجام دهد این رفتار جزئی از شخصیت اوست. اگر همان فرد رفتار آ را در مکان ایکس انجام دهد و از انجام همان رفتار در مکان های ایگرگ و زد و ... خودداری کند گفته می شود آن رفتار خاص مکان ایکس است و جز شخصیت آن فرد نمی تواند باشد.

در جامعه شناسی و مردم شناسی و زبان شناسی و دیگر علوم هم می توان به مورد فوق اشاره کرد و مثال آورد.

 

زبان­شناسی:

پیدایش زبان ها را براساس نظریه های انعکاسی، واکنشی و کار محوری می توان پی گرفت و چرائی و چگونگی بوجود آمدنشان را ریشه یابی کرد.

زبان­شناسی علم مطالعه تمامی جنبه­های زبان بشر است. زبان‌شناسی بررسی می­کند که چگونه زبان‌ها این امکان را فراروی گویشوران قرار می‌دهند تا عقاید و احساساتشان را به یکدیگر منتقل کنند؛ چه طور سبک‌ها و گونه­های مختلف زبانی پدید می­آیند و چه طور مردم آن‌ها را در ارتباطات روزمره خود به کار می­گیرند؛حال چه در موقعیتی غیررسمی و چه در بافتی رسمی.

علم زبان­شناسی این مسائل را مورد مطالعه و بررسی قرار می­دهد: ساخت و تاریخ زبان‌ها، معنایی که در پس کاربرد زبان نهفته است، چه طور زبان‌های دنیا به هم مربوطند، کودکان چگونه زبان را فرا می­گیرند، هنگامی که مردم سخن می­گویند در واقع چه اتفاقی دارد می­افتد، چه ویژگی­هایی در بین همه زبان‌های انسان‌ها مشترک است، چرا زبان‌ها با هم متفاوتند، کاربرد و استفاده زبان در ادبیات و رسانه­ها و گروه‌های اجتماعی متعدد چگونه است، در صورت آسیب دیدن مغز در اثر سکته یا مصدومیت چه بر سر قوه نطق می­آید، آیا رایانه­ها قادر به فهم و استفاده از زبانِ انسان خواهند شد؟

اتیمولوژی که کلمه‌ای یونانی است، بمعنای شناخت ریشه و اصل و تبار کلمات یک زبان است. یک کلمه ممکن است بومی یک زبان بوده و معنای آن نیز در طول زمان دستخوش تغییراتی شده باشد. مطالعه سرگذشت تاریخی این نوع کلمات جزئی از علم اتیمولوژی است. کلماتی نیز ممکن است از زبانهای دیگری وارد یک زبان شده باشند که ریشه‌یابی آنها نیز جزئی از علم اتیمولوژی است. در علم اتیمولوژی دو روش برای ردیابی تاریخی کلمات وجود دارد. یکی از آن دو، روش "قیاسی" است که به مقایسه اجزاء مشابه دو زبان هم‌تبار در زمان حاضر یا در طول تاریخ مربوط میشود. روش دیگر نیز «بازسازی درونی» نامیده میشود، که در این روش، سیر تکوین کلمات در زبان واحدی مورد مطالعه قرار میگیرد. هدف در هر دو روش عبارت از آن است که ویژگیهای آوائی، صرفی، نحوی و لفظی زبانها را کشف نمایند و ضمن تعیین شناسنامه کلمات، در خصوص خویشاوندی یا عدم خویشاوندی دو زبان، که اکثرا آشکار نیست، نظر قطعی بدهند. این روشها حتی کمک می کنند تا اشکال گم شده باستانی یک زبان نیز کشف و بازسازی شود. موضوع علم اشتقاق یا اتیمولوژی بررسی و بازشناسی علائق و آویزش های تکواژها ولغات هم ریشه و تعیین اشکال و مشتقات آنهاست . به مدد این فن ، می توان ، شکل اصلی لغت مورد نظر را در زبان و یا گویش کهن یافت و یا به تجزیه ی همه ی آنچه با یک تکواژ ساخته می شود، پرداخت. یعنی، هم بررسی سیرو تطور یک لغت از دوران های باستان در گویش های مختلف تا روزگار ما وهم شناخت بن و ریشه ی چندین واژه ی مشترک ،برعهده ی این فن است.

ذکر دو مورد را لازم می دانم:

اول اینکه، زبانشناسی غیرعلمی بر ظاهر کلمات تکیه دارد. ریشه کلمه را بدون در نظر گرفتن سیر حرکت کلمه و همچنین بافت تاریخی آن در نظر می گیرد. در این حالت امکان تشابه ظاهری کلمات باعث خواهد شد اشتباهاتی اساسی صورت بگیرد.

دوم هم، باید گفت زبان محاوره ای در طول تاریخ باعث تغییرات بسیاری در زبان ها شده است. باید گفت زبان به سوی کوتاهی و آسانی تلفظ و نرمی آواها گرایش دارد. زبانِ گفتار سریع‌تر و آسان‌تر از زبان نوشتار تحول و دگرگونی می‌پذیرد. مردم در گفتارهای روزانه صداهای کلمات را درهم می‌شکنند تا تندتر مطلب خود را بیان کنند. زبان گفتاری با درهم شکسته شدن کلمات و استفاده از برخی واژه هایی که در نوشتار راه نیافته‌اند، و با به کار بردن برخی تعبیرات خاص، برای گفت و گوهای معمولی روزانه‌ی مردم به کار می‌رود.  مثال: "کارگرا"، "مردا"، "آدما" به جای "کارگرها"، "مردها"، "آدمها". یا تبدیل شدن "این قدر" به "اِنقَدر".

 

تحلیل:

 

زبانهای انسانی.

ازنگاهی یعنی تحلیل جغرافیایی؛ زبانهای دنیا را به شکل زیر می توان تقسیم کرد:‌

-         زبان های "آسیایی"؛ که عموما ً‌تک هجایی و التصاقی و پسوندی اند: مثل چینی، ژاپنی، کره ای، ترکی، سومری، عیلامی، اورارتویی، ماننایی، گوتی، لولوبی و زبانهای دراویدی بومیان هندوستان.

-         زبان های "خاورمیانه ای"؛ مثل زبانهای سامی شامل عربی، عبری، حبشی، آشوری، سریانی، آرامی، فنیقی، قبطی، نبطی.

-          زبان های "سانسکریتی"؛ که بعدها به اروپا وآسیا از جمله هند و پاکستان و ایران آمده اند اما بیشتر در اروپا گسترش پیدا کرده اند.

اما، زبان های معروف دنیا را از نظرگاه گرامر و نحو زبان به چهار گروه تقسیم کرده اند. اگر چه از منظر ائتنوگرافی و قوم شناسی هم همین چهار گروه را می توان ردیابی کرد، ولی به نظر می رسد؛ تقسیم بندی از نظر گرامر و ساختار زبان، علمی تر از تقسیم بندی براساس قوم و نژاد است.

1.     زبانهای یک هجایی: در این قسم زبان ها، کلمات تنها یک هجای تغییرناپذیر است که بر اوّل یا آخرآن پیشاوند یا پساوند افزوده نمی شود و حالات کلمات یعنی وظایف آن ها را در جمله با پس و پیش کردن آن ها می فهمانند. زبان چینی و سیامی و تبتی از این دسته اند.

2.     زبانهای التصاقی: در این دسته زبانها نیز، کلمات دارای ریشه یک هجایی تغییرناپذیر هستند که معنای اصل را می رساند؛ ولی برای بیان معانی فرعی هجاهایی بر آن ریشه می افزایند. زبانهای اورال آلتایی، زبان دراویدی در هندوستان، زبان های ماله و پلنیزی مانند زبانه اهالی ماله و جاوه، زبان های بانتو در آفریقای جنوبی مانند کافر، زبان های آمریکایی مانند زبان مکزیکی، زبان های استرالیایی، زبان ژاپنی، زبان باسک،

و زبان های چند شاخه شامل:

     شاخه فین و اویغری مانند زبان فین و لاپن و مجاری،

     شاخه سامویید،

     شاخه تورکی مث آذربایجانی، خوراسانی، استانبولی، چواشی، اویغوری یا قوتی و ...،

          شاخه مغولی که عبارت است از مغولی و قاملوق و بوریات

          شاخه تونغوز عبارت است از تونغوزی و مانچوئی از این دسته اند.

3.     زبانهای پیوندی: درین نوع زبان ها ریشه می تواند تغییر پیدا کند و با "وندها" جوش بخورد. این زبانهای به دو شعبه بزرگ تقسیم می شوند؛ زبان های حامی و سامی که بر دو قسم است:

     قبطی، حبشی و آشوری،

    عبری، فنیقی، کلدان، سریانی، عربی.

4.     زبانهای هند و اروپایی: که به هفت شاخه منشعب می شود:

سانسکریت و فارسی.

یونانی.

سلتی؛ ایتالیایی، فرانسه، اسپانیایی، پرتغالی، رومانی.

ژرمنی؛ ایسلاندی، سوئدی، آلمانی، انگلیسی، هلندی.

         بالت و اسلاوی؛ زبان روسی، چک، لهستانی.

آلبانی.

ارمنی.

 

باید یادآوری کرد تمامی زبان ها در طول تاریخ با هم تعامل داشته اند. کلمات عاریتی موجود در هر زبانی نشان دهنده تعامل تاریخی ملتهاست. تا زمانی که دو قوم با همدیگر تداخل و تعامل نداشته باشند، تبادل کلمات نیز صورت نمیگیرد. این تعاملهای تاریخی ممکن است به صورت تجارت، همسایگی، خصومت و جنگ و امثال آن باشد. این را هم اضافه کنیم که تنها کلمات نیستند که از زبانی به زبانی دیگر سرایت میکنند، بلکه این قضیه شامل آواها، پیشوندها و پسوندها و حتی الگوهای دستوری نیز میشود. در بین کلمات، انتقال اسامی از بقیه کلمات آسانتر است.

ادبیات آمیزه ای از آفرینش و نیاز است. نیاز به شناختن صورتهای مختلف زیستی، جمعی و فردی انسان! ادبیات چشم دغدغه بین یک جمع انسانی و محل تثبیت هویت او بوده و هست.

 

زبان های التصاقی.

زبانهای تورکی و هم خانواده آن، فقط پسوند، می گیرند. این زبانها دارای ریشه ای ثابت و عموماً تک هجایی اند که این هجاهای ثابت در زمان صرف و ساخت واژه جدید با پذیرفتن "وندها" و التصاقهای جدید، کلمه­ی مورد نظر را پدید می آورند. به این خاطر به زبانهای تورکی، زبانهای التصاقی و پسوندی هم می گویند. در چنین زبانهایی پیشوند نداریم و همیشه ریشه تک هجایی کلمه، در اوّل وا‍ژه قرار می گیرد. زبانهای باستانی سومری و ایلامی و اورارتویی و ماننایی در آذربایجان هم زبانهای التصاقی بوده اند. این زبانها را به علت اینکه در آسیا بومی هستند، به زبانهای آسیایی و اورال- آلتائیک معروفند.

زبان های التصاقی پیرو یک قانون کلی هستند که عبارت است از این مورد که همانگونه که جملات از بهم پیوستن کلمات و خود کلمات از بهم پیوستن حروف بوجود می آیند، کلمات نیز از بهم پیوستن "وندهای" مختلف به آنها کلمات جدید بوجود می آورند. ذات زبان های التصاقی این هست. به کلمه پیوستن "وندها". این "وندها" می توانند اسم، فعل، جمله، صفت، مصدر، قید و یا هر چیز دیگری باشند.

مثال:

گئد

گئدن

گئدنلر

گئدنلرین

گئدنلرینکی

گئدنلرینکیلر

گئدنلرینکیلریمیش

گئدنلرینکیلریمیش لر.

این ذات زبان های التصاقی است. براساس همین قانون، باقی زبان ها این خصلت را از زبان های التصاقی وام گرفته اند. با در نظر گرفتن فقط همین قانون ذاتی موجود در زبان های التصاقی، باقی زبانها در ساختار وام دار که نه، اساس تشکیلاتی خود را از زبان های التصاقی اخذ کرده اند.

همانگونه که در زبانشناسی گفتیم کلمات در یک زبان خاص در طول تاریخ، تغییراتی داشته اند. این تغییرات در زمان کوچ کلمات از زبانی به زبانی دیگر بیشتر هم می شود. مثلا کلمه "بویوک" در زبان تورکی تبدیل می شود به "بیک" و بعد "بی". خود این کلمه وقتی به زبان فارسی وارد می شود تغییریافته و "بیگ" خواهد شد.

با توجه به موارد قید شده فوق، تعدادی از کلمات اساطیری و قدیمی تورکی را انتخاب کرده ام و تغییراتی که در طول هزاران سال داشته را در نظر گرفته ام و با آنچه که قبلا عرض کردم به بررسی آنها و چگونگی تغییر و تحول تاریخی شان پرداخته ام.

بررسی تعدادی از کلمات اسطوره ای باستانی تورکی.

حالا، سراغ تعدادی از کلمات اسطوره ای باستانی زبان تورکی برویم و براساس تعدد و چگونگی تغییراتشان حرکت آنها را به دیگر زبانها بررسی کنیم.

 

آب.

آب= ابی. پدر.

آبیدیر= برادر.

آبجی= باجی= آباجی.

آب آلا= آبلا: خاله.

آبی= برادر.

آبا= آبو= مادر.

آمیت آبا.

آباقان= خان بزرگ. تاتاری. قان: خان. خاقان. کان. آکان.

آباساق.

نام شهر: ابر. ابهر. آبار. ابرقان. اهر= اکر= آک اور. آبیدوس.

بابا. کوسه بابا. بیلی. باباکندرود.اوتمان بابا.

اوبا. اوبلیسک. آفرودیت= آب+ اور+ اود+ آد.

آباآسی= نام دیو. آبالام= دیو پادشاه دوزخ. آباسسی= ابرخدا. آباندینوس= خدای سلتی. آبگال= نام خدای سومری. آبنوبا= الهه جنگل. آبورا. آبوک= نام حوا. آبه مانگو= الهه سودمند. آبیدارما= قسمتی از کتاب مقدس هندوئی. آبیراتی= بهشت هندوئی. آبیگو= روح شرور. ابو= خدای کشاورزی. ابول هول. ابوک= نخستین مرد سودانی. ابه= انسان کوه سومری. اپاپ= خدای خالق اوگاندا. اتانا. اترت. اتو. اتودا= پدر تموز سومری. اتهرون. اتیاس.

آباتون= محلی در مصر.

آبائور. آبدرا. آبدروس.

آبادا= روحی تاتاری.

آبادون= خرابی و ویرانی در زبان عبری.

آپو= خدای کوه ها. آپوهو= خدای توفان. آپیادس= الهگان. آپیس. آپیسائون. آپسو= اقیانوس اولیه و آب مقدس. آبزو. آپاته= نام الهه. آپاچتا. آپام نپات. آپاکورا.

آپت= مادرخدای مصری. آپدماک= شیرخدا. آپریس. آپساره= حوری بهشتی. آپلا. آپسیرتوس.

 

آس.

آذ. هاس. آز. هاش. آش.

آس ها ساکن آسیا بوده اند.

آس های ایران از دامنه های قاف آس= قاف آز= قافقاز= قفقاز تا آسیس تان= سیستان پخش بوده اند.

آسا= خدائی آفریقائی.

آس اور. آسور. آشور.

آس اور بایجان. آذربایجان.

آسمان. آسیمسان. آس من هستی.

آسیل: آشیلیونانی و اصیل عربی.

آسال= اساس.

آسلی. اصلی در داستان اصلی و کرم، که دختری ارمنی است.

آسیق. ما آس هستیم. آشییق.

آسان= اوسان= اوزان.

آسام= سام.

آس آد= اسد= ایزد. آزاد. آزادی= ایزد رومی.

آسدی آک= آژدی آک.

سام بوکا. سامانلو. سامبران. سام سام= صمصام. سام یئلی: نام مکان.

آسیه= نام همسر فرعون مصر= م+ آس+ اور.

آستک= آزتک.

آستروپه. آستره= دختر زئوس. آستریا= دختر کوئه اوس.

آس آلا= آس بگیر. آسالا ارمنی.

آس کالافوس= پسر آرس.

آسئنا= آس آنا= آس مادر. آس آنالی که محل نگهداری مادرخدای آس بوده است. نام تپه تاریخی حسنلو از تغییریافته این کلمه گرفته شده است= آسانالی.

آسکی= اسکی. کهنه.

آسورا= آذورا:  نام زن قابیل هست.

آسوره.

آستارا.

آستی آک.

آستیاناکس= پسر هکتور= آتور= آک دور.

آس زاراتوشتو= آس زرتشت. مج + آس= مجآس= مجوس. ائو اوسته= اوستا. نام کتاب زرتشت پیامبر آذربایجانی.

آس: عاص عربی. عصر.اصول. عسگر. اسد.

استار. ستاره.

آس کار: عسکر= عسگر عربی.

آس آکا= آسکا= سکا.

آس آکان= آسکان. اسکان. اشکان.

آسکانی= پسر انه= آنا.

آس آکو. اسکو.

آس + کان + دور= آسکاندور= اسکندر

آس + آک + قیز= آساکقیز= ساکقیز= ساققیز= سقز.

آسکیمو. آسکات.

آس توره= آستورا= اسطوره.

آس سان= ساسان.

آس آتا= آستا= اوستا. استاد.

آس= اوسان. قبیله مادری پیامبر اسلام در مدینه.

قوروآس= قریس= قریش. قبیله پیامبر اسلام.

آسیم= هاسیم= هاشم. بنی هاشم جد پیامبر اسلام.

آسکیل. آستامال. آستارلی. آستاراقان. آسارای. آسارلی. آستارا. آسمان گیله. هاسار. حاصار: نام محل.

آس سین. آراسین نی. آری سین. آوارسین. سیناب.

آسیس= چوپان سیسیلی.

آس آلام= اسلام.

آس آلان= آسلان. آسلاندوز.

آس بوتا= آس بوتا= اسپوتا. نام قدیمی دریاچه اورمو. بوتا به معنای شاخه درخت هست. درخت آفرینش.

اسپارت. اسپارتاکوس. اسپرخئیوس. استیکس. اسفنکس. اسکاماندر. اسکولاب.

آس آبان= مادر آس تو. آسبان= اسبن= اسفن= اسفند. آس آبان یار= اسفندیار. یار از یاری به معنای نیمه گرفته شده است.

ایسکندان. ایس کور. ایسپیران. ایستمی. ایستیار. ایس دون. ایسفنجان. ایسمی امه ت. ایسمی کمر. ایستر. ایشتار. ایشکوزا. ایشک انبر.

تپیرآس= تبریس= تبریز.

تومروآس= تومروس. نام ملکه آس آک آتا ها= اسکیت ها.

دمیر آس= تهمورآس= طهمورث.

کورآس= کور آش= کوروش.

سیری آس= سیروس.

آک آس= اوک اوس= اوغ اوس= اوغوز.

آتوسا= آت آسا.

بالاش= بال آس.

شیرآس= شیراز.

آنام آس= نام آس= ناماز= نماز. ناموس.

آلپ آراس= آلپ آروس= الپروس= البرز.

ایزیرآس= اوزور آس.

آس= ایز. ایز آد= ایزد. ایزیس= ایزدبانوی مصری. ایزیریس. ایسمنه. ایزانامی و ایزاناکی ژاپنی.

م+ آس+ آتا= ماستا= مازدا= مزدا. ماموستا. مگوش= مگ آس= مغ. اورمزد= اوروم آس.

میرفندرسکی= میر افندی آسکی.

تاری آس= داری آش= داریوش.

مرداس= مرد + آس.

ضحاک پسر مرداس هست. ضحاک: آژدهاک: آس+ دی+ آک: آسحاق: اسحاق. آس آک.

آلاس. آل قرمز یا خورشید.

تالاس: نام مکان.

آلاسکا=آل+ آس+ آکا.

آشنا. اوشنونا. اوشنو. آشیستان. آشان. اتش. اتشبغ. آشام. شام. شاملی. شام قازان. شام سووار= شامس= شمس. شاملار. آشوکا. آشی.

آباس= پهلوان اوبه. آباس= آبباس. عباس.

آپولون. اوباآلان.

اوز. اوروز. هوروز. اوزکند.

ازون= پدر ژازون.

اوس= عقل. نام قبیله. اوسئان= نخستین عنصر قبل از پیدایش جهان. اوستر. اوسئانید. اوسا= مادر سیتون. اوستارا= الهه طلوع خورشید انگلوساکسونی. اوستر= خدای باد ایتالیایی.

آسام= آجام= عاجام= عجم.

آزر= پدر ابراهیم= آز اور= آس اور.

آژدور. آژنور.

آئاس= خدای خرد و حکمت هیتی= اود و اوری= اور.

آئساکوس= پسر پریام.

آئسون. آئسیمینوس. آئسما دائوا. آئسپوس. آئسیموس. آسائون. آساراکوس. آساکو. آسانا. آسانو. آساهینا. آسپاسیا. آسپالیس. آست= الهه مصری. آستابیس= خدای جنگ. آستار= خدای آسمان آفریقائی. آستارته= الهه باروری فنیقیه. آستاماتارا= الهه مادر هندی. آسترتا. آستراباکوس. آستریا. آسترید. آستروس. آستربون. آستیکا. آسر= اسب خدای پالمیرای باستان. آسزو= الهه درمان. آسکالون= شهری در فلسطین باستانی. آسکانیوس. آسکلپیوس. آسلسا= الهه بدبختی هندی. آسموغ= نام دیو. آسوین= پسران خدایان. آسیاک= الهه هوا در اساطیر اینویت. آسیته. آسیز. آسیلاس. آسطنت ما= نخستین مامای سرخپوستی. اساگ= نام دیو. اساگیلا= معبد مردوک. استار= خدای عربی. استر. استن= خدای مصری. اسحم= بت عربی. اسرا= خدای اکدی. اسکن= خدای آسمان آمریکائی. اسکیت= آسکا= سکا. اسکولا. اسکیلا. اسنا= معبد مصری. اسیر= خدایان در اسکاندیناوی. ایسمه. ایسکالی.

آسحاق. آس آک.

 

آک.

آکا. آقا.

آکام: آقام: آدام: آتام.

آک اولان= آک آلان= اوغ لان= اوغلان.

آکیل. عاقیل. عقل.

آک آل. آکال.

آک باتان= اکباتان. آلباتان= آل باتان.

آک اود= آکود= آکد.

آک اورا= اهورا. اهریمن= آک اور اومان.

آکادمی. یونانی؟

توره آک. تورک. نظم روشنایی. نورانیت زیبا ‌ منظم.

اوک. اوخ.

آئگا= الهه طبیعت. آدگائوس. آئگستوس. آئگلئیس.

آکروپولیس.= یونانی. آکالاتو= ایلامی. آکارنان= نام پری. ائاک. ایکار. ایکاریوس.ایکسیون.  آکتئون. آکریزیوس= پسر آباس. آکتور. آکادین= چشمه ای در سیسیل. آکاست= پسر پلیاس. آکاماس. آکادموس. آکادطنه. آکاستوس. آکاسته. آکاکالیس. آکاکوس. آکامآس. آکان= خدای شراب در اساطیر مایا. آکبول= خدای تاریکی مایایی. آکر= خدای مصری. آکتیس. آکرون. آکلا= دختران باکره خدای خورشید اینکائی. آکن= خدای مصری. آکنا= خدای باروری. آکوا= الهه خورشید. آکونگو= خدای آفریقائی. آگوتا= خدای دریا در هائیتی. آگون= روح شرور یونانی.

اکیدنا= نام غول. آگامد. آگاممنون= پادشاه یونانی. آگاوه. آگا= پادشاه سومری. آگاتون= پسر پریام. آگارس= نام دیو. آگاسایا= خدای جنگ سامی. آگاستیا. آگاسو= روح افسونگر. آگاماس. آگلا= سحر و جادوی خاخامی. آگلیبول= خدای ماه سوری. اکوان. اکوار. اکوران. اکورا. اک یانتو. اکیمو.

آگنی= آگ آنا= آک آنا= آج آنا= آس آنا= خدای آتش هندی.

 

آتا.

آدا= خدای سومریستو همچنین خدایی در آفریقا. آداپا= نخستین انسان بابلی. آدام. آدمته. آدمتوس.

آدانا. اودآنا. آئونا= الهه رومی. آدونیس. آدونای. آدی بودا. آدیتی.

آراتا. اورآتا.

آتاجان. آتا= نام جزیره ای که از آسمان ئر تونگا افتاده است.

آتاآنا: آتانا. آناتا.

آتن= آتان. آتیک= آتاآکا.

آتالا. آتالوس. آتامتن. آتانئا= الهه فجر. آتانوا= الهه سپیده دم. آتاهنسیک= الهه آسمان. آتل= خدای آب. آتلائوا= خدای ماهیگیری.آتلاکامانی= الهه توفان. آتلاکویا= خدای خشکی. آتمن= روح.

آتالان= فرزند آیازآس. آتلانتید. آته= ایزدبانو. آتیس= چوپان سیبل. آتبین.

آتلاس= اطلس.

آتاماس.

اده.

پرومته= پروم+ آته= پیریم آتا.

پیریم= یم= جم.

اورآتا. آرتتا.

آئتر= آسمان فوقانی.

آتر= آذر= آتش. آتربان. آتروپات. آتروپوس. آترون. آتری. آتسوموری.

آترئوس. آترامهاسیس.

آئتراپیتی= اربد= هیربد.

آئترنیتاس= ابدیت و ازلیت جاودانه رومی= اوروم.

آئتیلا.

آتیلا.

آتی. آتیک. آته. آتو= اولین مرد فیجی. آتوا. آتیس. آتوس. آتوسا. آتوم= فرد کامل. آتون= خدای مصری. آتونگا.

آتائی= الهه مرگ. آتاراپا= الهه. آتاگوجو= خدا.

 

آن.

آنا. آنو خدای سومری. آنتو.

آناخاتین. آناقیز. آنزا. آنزان. آنشان. ایرنینی . ایرآنزو. نام مکان.

امدیر= مادر.

آنزو.

آنوبانی نی. رهبر لولوبی. اولوبی. آنو= خدای آسمان سومری.

آنااود. نااود. ناهید.

آما. ماما. مامان. ماماآن. آماقان. آمپار: نام مکان.

آمادای. نام شهر در تورات. توره اود.

آمازون.

آنکی. خدای سومری. آنلیل.

آلان. آوان. انبرآن. آنبار. سیران. وایان. نام مکان.

آنادولو.

آنا پرنا= ایزدبانو. آناکسارته. آنته. آنتیکله. آنتیگون= دختر اودیپ= اودآب. آندروماک. آنسه= فرمانده آرکادی. انه. انیپه.

آمانا= اوم آنا. آمازون.

اینو. آئنیاس. آئنئوس. آئنته. آئنوس. آئنیاد. آناپرنا. آناپورنا= الهه غذا. آناتیوا= خدای شرور آمریکای جنوبی. آناکس= پسر گایا. آنالا= خدای هندی. آنکامنا= الهه آب رومی. آنوسیا= لقب آفرودیته. آنون= نام جهان زیرین ولزی. آنوناکی. آنونی توم. آنی. آنیلا. آنیما. انست= دیو تباهی. انالوس. اندر. اندوم. انسی. انکیدو.

 

آل.

آلباس.

آلبانی.

آلان.

آلو= نیروی شیطان سومری.

آلمونیا= الهه رومی.

آلوم= خدای آسمان مایایی.

آلوو.

آلوار. آل قیه سی. آل داشی. آلقیر. آلازار. آلازرلی. آلکوزه. آلمان. آللی. آلماس. آلئی وان. آینالی. کمال. مارالان. آلی بای قالاسی. آلبار: نام مکان.

اولوآس= اولوس= ملت.

آلکمن. آلکمئون. آلوادها. آلوپه. الکتر. الوزیس. الید.

ایلیاد= اولوآد. اولیس. آلا= الهه زمین قبیله ایگبو. آلات= بانوی سرزمین آرالو. آلاتو= الهه دنیای زیرین سامی. آلاکا= شهری اسطوره ای در هیمالیا. آلال= دیو کلدانی. آلالا= روح پلید جنگ. آلالو= سلطنت آسمان هیتی. آلالوس= نخستین پادشاه آسمان اساطیر بین النهرین. آلکرا= خدای تعبیر خواب.

آلسست= دختر پلیاس. آلسیتوئه. آلسینوس.آلسیونه. آلکائوس.

آلب لالونگ= شهری ایتالیایی. آلبونئا= پری. آلپ. آلپ آروس= البروس= البروز= البرز. آلبینا= الهه بامدادان اتروسکی.

ایلوس. ایلیتی.ایلیونه.

اوس. الف. الی= الهه اسکاندیناوی که با تور خدای جنگ درگیری داشت. الیس. الیسا.

 

اور.

کلمه تورکی "اور" را در ساختار کلمات زیر و بستر تاریخی شان بازگو کنیم.

کلمه اور به معنای مدنیت، شهر، تجمع بکار رفته است.

اور: شهرهای باستانی در نواحی جنوب غربی ایران کنونی.

اوری. اوری ها مردمی بودند که به همراه قبائلی نظیر لولو بی ها، گوتی ها، سکاها، ماننا ها، آس ها در خاورمیانه فعلی زندگی می کردند. هر کدام از اسامی قید شده بررسی خواهند شد.

اورآرتیر= به معنای مدنیت بگستران، افزایش دهنده مدنیت. اورآرتیرهایا همان اورارتو ها در نواحی شمال غرب ایران فعلی زندگی می کردند.

اورمو نام شهری در شمال غرب ایران کنونی است، که، بصورت اورمیه یا ارومیه نیز نگاشته می شود. معنای کلمه اورمیه را شهر آب ها دانسته اند.

کلمه روم تغییریافته کلمه اوروم به معنای اور من خواهد بود.

اورمان: جنگل. محل تجمع درخت ها.

اوردو: محل تجمع افراد.

اوردوباد= اوردو آباد= اوردو اوبا.

اورخان.

اوروم. اورام. اورامی. آرامی.

اوروم. حوروم. حرم.

اورآنا. ایرآنا. ایران.

اور. ایر. ایرلند.

اوربان= بدوی.

اریحا. ارآکا. اورآکا.

اوردن. اردن.

اورا= هرا. هراکلس.

اورآس. آرآس. آراز. ارس. اوراس= الهه زمین سومری.

اوروس. روس.

اورآس. اورآش. آرش. آرس= پسر زئوس. آرکاس= پسر زئوس. آرگوس= پسر زئوس و نام شهر. اروس= فرزند آفرودیت. اریس= نام ایزدبانو. اریکس= نام پهلوان.

اورآس آتا. اورآستو. ارستو. ارسطو.

آرگون. اورگون.

آرآتاوئرآس= اور آتا وئر آس. ارداویراز. ارداویراف. ارداویرافنامه.

اوروم آس= هوروم آس= هرمس یونانی و هرمز.

اور آتا بئل= ارتابیل= اردبیل.

اوربیل= اربیل. بی بئل. بابئل.

اور آتا کان= اردکان.

اور بابا= اورباب= ارباب.

اور آکا= اورکا= اورخا= آرخا. آرکائیک.

اوروک.

آرکادی. اوروپ.اورفا. اورفائوس. اورانوس. اورانی. اورئادها. اورست. اورفه.اوروپ. اوروتاس. اوروس. اوریال.اوریتوس.اوریدیس.اوریسته. اوریتی. اوریلوک.

اوراسیا.

اوردوان.

اوراوبا. آربات.

ارزاوروم. ارزیل. ارگنه. اریشته ناب. ائرسی. آبار و آوار. ارونا. آران: نام محل.

آرشاک. اورشاک. اورساک. اورآساک. آساآک. اشک.

آرینا. آرئنا. آغاج اری.

آریستئاس= نام شاعر. آریستودم. آریستوماکس. آریسته= پسر آپولون. آریون= نام شاعر لسبوس.

آتراک.

ایرکالا.

آراواک= ساکنان اولیه منطقه کارائیب.

آرگونت= پهلوان های ژازون.

ایر. ایرانزو. ایرانا. ایران آباد. آیران. ایروس= نام گدا.

اراتو. ارب. اوروپ.

آرارات. آرآتا. آراتتا. آراکس. آران. آروانا. آریا. آران داران. آربات. آرباتان. آلباتان. آرساق. آرشا.

خز اور. خزر.

قوجا اور. قاجار.

اوردوغان= اوردو+ آکان. اورد.

اور آتا شیر= اورداشیر= اردشیر.

آس اور وئردی= سهروردی.

آئر= خدای هوای پایین.

آئراکورا= الهه. آئرگیا. آئرو. آئروپه. آئریک. آرئوئی. آرائی. آراد. آراکنه. آرارات. آرالو= جهان زیرین بابلی. آرام. آرامزد.آرانیاکا. آراوان. آرباتی= خدای ماه در افریقا. آرباس. آرتمیس. آرتو= زنی از آمازون ها. آرته= الهه. آرتیو= الهه. آرجیرا= الهه. آردرا= الهه بدبختی. آردوئینا= الهه جنگل. آردوی. آرزو. آرسای= الهه دنیای زیرین. آرساسس= نیای پارتی ها. آرستور. آرسو= ستاره عصر. آرکاس. آرگوس. آرگونوت. آرمیتی. آرنه. آرورا= الهه سومری. آرورو= مادر خدایان بین النهرین. آرون. آریا. آریادنه. آریامان= خدای هندی. آریننا= خدای هیتی. آریننیتی= خدای رعد و برق هیتی. آریون. اورد. اوردالی. اورسس. اورشلیم. اورکوس. اورموز. اورنیا= دختر رود خدا. اورو. اوروان. اوروک. اوروگ.

اراسوس. اراسیپوس. اراگال. اراوا. اربوس. اربیل. ارت= نام فرشته. ارته. ارد. ارغنون. ارگ. ارود= علمای دینی هندی. اروس. ارهت. اریحا. اریدو.

 

اود.

اوت. اوتو= خدای آفتاب سومری. اوتین= فرشته.

اودین= خدای آسمان ژرمنها.

اودآنا. آتنا. اودآسا= اودیسه.

اوتو. اوتوکی. اتوکان. اوتی. اوتوکند.

اود آنا= آتنا. آتن. آتلانتا. آته= ایزدبانو. آتیس= چوپان سیبل.

ادنا= نام آتشفشان شهر کاتان.

چینود: ایچین+ اود.

اودون. اودجاق= اجاق.

اودون. نام خدایی هست.

اودیسه. اودیسئوس. اودیلیکوس. آدونیس. آدراست.

اتیر. اتیوپی.

اد= خدای عشق اسکاندیناوی. ادا. ادائه. اداچی گاهارا. اداد= خدای توفان اکدی. ادریس. ادسا. ادفو . ادمو.

 

پیر.

پیردیر= پدر.

پیرنه. پیرآنا.

پیراگ= پیرآک.

پیر داش لار. پیرال. پیرال دده. پیرعلیلو. پیر چوپان. پیرننه. پیرلر. پیرلی. پیرساققا. ایلان پیر. دالان پیر. پیرداوود. پیره لر. پیرنی. پیرائیدان. پیرگدیکی. پیراماشان. پیرانشهر: نام مکان.

پرومته= پیریم آتا.

پریام= پیری یم. یم= جم.

پریبوئئا. پریفتس. پریکلیمنوس. پیرن= نام چشمه. پیروزی= دختر پالاس. پیروس. پیری= دختر ارب و شب. پیریتوس.

پری= پیری.

آذرپیرا.

 

تور.

تو. مانناتی. تواللی. توله. اوش توله. تی وین. تی ویل.

توروک= تو اور آک.

توروخ. توروگ. تویکو. تورشا= تورآسا.

تورککی. تورکئییش. گوگ تورک. اوزتورک.

تورک مان.

توره.

توره آک.

تورات.

توران.

دورکو.

تورکانبور. تورکه داری. تورک: نام مکان.

تارتار= محلی در زیر زمین در کتاب ایلیاد.

ترپسیکور. ترساندروس. ترسیت. ترمینوس. ترسیت. تروئیلوس. تروا. تروس. تره.

تریتون: نام ایزد. تیرو= دختر سالمونه. تیرزیاس= نام پیشگو.

 

نتیجه گیری.

هلن گاردنر در کتاب هنر در گذر زمان خود می گوید تاریخ دانان معنقدند تاریخ باستان یونان در هاله ای از ابهام قرار دارد و در اسطوره ها گم شده است. حصارلیک تروا= توره اوبا= توره آک اوبا، بدست یونانی ها بارها به آتش کشیده شده است. آتشی که یک " تمدن عالی ماقبل باستان" را به نابودی کشیده است. او همچنین در مورد تاریخ و تمدن اژه ای و مینوسی اعتقاد دارد آناتولیا پایه گدار این تمدن است. ایشان همچنین گذشته باستانی اتروسک ها ایتالیایی رومی را در پرده ای از ابهام می داند، با آنکه اعتراف می کند از نطر هرودوت آنها از آسیای صغیر کوچیده اند. ارنست گامبریج هم در کتاب " تاریخ هنر" خود، همچون هلن گاردنر معتقد است: دقیقا نمی دانیم چه کسانی بودند که در کرت حکومت داشتند. راستی کرت درست تر است یا ترک؟ یادمان باشد یونان به معنای تراشنده یک صفت هست و یک کلمه تورکی= توره آکی ه‍ست. شغل یونانی ها تراشیدن سنگ بوده است. توره آک اوبا= تروآ مشهورترین شهر یونان باستان بوده است.

با بررسی دقیق و علمی زبان عربها و در نطر گرفتن مواردی نظیر مفاهیم و معنای کلمات از یک طرف و شباهت زیاد تلفظی بن ریشه های اساطیری زبان تورکی با آنها مشاهده خواهیم کرد این زبان در آوا و نزدیکی معانی بصورت حیرت انگیزی تحت تاثیر زبان تورکی بوده است. بطور مثال شباهت آوائی و نزدیکی کلماتی نظیر هاشم، عاصم، قاسم، کاظم از یک طرف و در نظر گرفتن آوا ومعنی کلمه آس به معنای خدا، روح، آسمان و ... که معصومیت، هشمت ، عصمت، قسمت، کظم و ... از صفات خدائی آس آسمانی است ما را متوجه این نقطه خواهد کرد. مثال دیگر نزدیکی کلمه آک و آکام و آکیم و ... با مفاهیمی نظیر حاکم، حکیم، عاقل و ... خواهد بود. تعداد این مثال ها را می توان همچنان افزایش داد.

در مورد زبان فارسی که می توان به حضور کلمات تورکی در این زبان اشاره کردو گفت تعداد بیشماری از کلمات فارسی نیز تحت تاثیر کلمات تورکی بوجود آمده اند. این مورد، در خصوص زبان باستانی سانسکریت و خصوصا در مورد کلماتی که مفاهیم اساسی را با آن نامگذاری کرده اند، نیز صادق خواهد بود.  

در مورد دیگر زبان ها نیز می توان چنین ادعایی را مطرح نمود.

قدمت هزاران ساله التصاقی زبان ها با تمدنی درخشان که هزارها سال طول کشیده، و، همسایگی ملل مختلف با آنها با فاصله تمدنی چند هزار ساله، این فرضیه را بوجود خواهد آورد که ملت ها در پیدایش زبان خود تحت تاثیر آنها بوده اند. پیش از آنکه در گستره زمین زبانی توسط ملتی بوجود بیاید التصاقی زبان ها سخن می گفته اند، برسنگ ها می نگاشته اند، لوح نوشته و پوست نوشته داشته اند، و، با طلوع زندگی در میان فرهنگ های دیگر با تمدن و فرهنگ و زبان هزاران ساله شان بر چگونگی بوجود آمدن زبان و تمدن و فرهنگشان براساس نظریه اسنادی تاثیر گذاشته اند.

با توجه به قدمت هزاران ساله ساکنان سرزمین هائی که زبانشان التصاقی بوده می توان ادعا کرد خیلی از این کلمات که از زبانی التصاقی، گرفته شده اند، مفاهیم باستانی و اسطوره ای زیادی را به همراه دارند. اینجا به تعدادی از کلمات اشاره شد، این کلمات را به تعداد هزاران عدد می توان رسانید. کافیست در کلمات تمامی زبانها کمی تغییر ایجاد کرد. زبان اولو بی= لولو بی ها، اوری= هوری ها، اورآرتیر= اورارتور ها، آس آکا= سکاها، گوتی ها، اومان آنا= ماننا ها، ماتان= مادها و ساکنانی که در خاورمیانه کنونی زندگی می کردند التصاقی بوده است. زبان توره آکی باستانی یکی از زبانهای التصاقی باستانی است.

اشاره به مفاهیم اساطیری، مفاهیم زندگی بدوی، اسامی خدایان، مکان های خاص و خصوصا مقدس، اشخاص مهم و مفاهیمی نظیر روح و آسمان و ... و همچنین نزدیکی معنای کلمات و مجاورت و همسایگی معنائی آنها این پندار را بوجود می آورد که ریشه و خاستگاه آنها یکی بوده است.

در آخر ضمن مطرح کردن گفته ی اوراودآتا= هرودت که اشاره داشته اکثر اسمهای ایرانیان به آس ختم می شود، باید توجه ها را به این مطلب جلب کرد که خیلی از مفاهیم در فرهنگ توره آکی و هندی و یونانی متفاوت از هم می باشند. بطور مثال معنای متفاوت آسورا و اهورا و آک اورا.

 

منابع:

-         ارنست گامبریج، تاریخ هنر، ترجمه علی رامین، تهران، نشر نی، 1379،

-         ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه های زبانی ایران،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1387،

-         جان پین سنت، ترجمه باجلان فرخی، تهران، انتشارات اساطیر، 1379،

-         جواد هیئت، سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی، تهران، نشر پیکان، چ سوم، 1380،

-         حسن گیوی، دستور تطبیقی زبان ترکی و فارسی، نشر قطره، تهران، چ اول، 1383،

-         حسین خوش باطن، مطالعه ساختار نحوی زبان ترکی از دیدگاه رده شناسی، تبریز، 1385،

-         رویین پاکباز، دایره المعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر، 1393،

-         ژوئل اسمیت، ترجمه شهلا برادران خسروشاهی، تهران، روزبهان، فرهنگ معاصر، 1380،

-         صادق ملک شهمیرزادی، ایران در پیش از تاریخ، تهران، سبحان نور، 1390،

-         صمد چایلی، نگاهی به واژه های اساطیری آذربایجان، تبریز، انتشارات هاشمی سودمند نشر اختر، 1386،

-         عبدالرسول خیامپور، دستور زبان فارسی، انتشارات کتابفروشی تهران، شهریور 1372،

-         علی حسین زاده (داشقین)، فرهنگ لغات ترکی، انتشارات باران، چاپ دوم 1374،

-         علی رضائیان، مدیریت رفتار سازمانی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها ( سمت)، 1398،

-         غلامرضا معصومی، دایره المعارف اساطیر و آئین های باستانی جهان، تهران، انتشارات سوره مهر، 1388،

-         هلن گاردنر، هنر در گذر زمان، ترجمه محمد تقی فرامرزی، تهران، موسسه انتشارات نگاه، 1391،

-         محمد کانار، فرهنگ جامع ترکی استانبولی، تهران، نشر رفعت، تابستان 1379،

-         اینترنت.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد