درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

بند ...

ما شدیم طنابی آویزان  

در بادی پرصداتر از توفان آغازین هستی 

که غرانست و وزان   

گاهی اینسو میرویم 

و  

گاهی آنسو ! 

همچون عروسکهای بسته بر نخ مرد نقال 

در این خیمه شب بازی پست روزگار ! 

بی دادار 

بی آفریدگار ! 

از ازل چنین بوده انگار ! 

اگر نبوده پس کو ان دستی که بندهایمان بگشاید ؟ 

هان ؟

من هرگز این فریادم را با پاسخی در گلو خفه نکردم 

که  

هرگز جوابی نیامدم 

از سوی خدائی !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد