درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

شعر و من ...

دیرگاهیست از یار نداشته ام میسرایم  

شعر و سرود 

با اینکه میدانم  

اسمم در ردیف شاعران نخواهد گنجید 

چرا که شعر نیست سروده هایم  

و ترانه نیز !  

در خلوت تنهائیم

دردهای سیاهرنگ این دل همیشه عاشق را میریزم بر صفحه های سپید رنگ  

باشد که خالی شوم

اما 

دریغ از آرامش ! 

دریغ ! 

هرگزم نشد آگاه  

کین دل خسته چه میخواهد  

از این جان خسته تر از خویشش  

یا که چه می گوید 

ساز شکسته روحم  

در پس پرده های سخنش ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد