درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

دروغ ...

ما هرچی زور زدیم نشد 

میگن کار نشد نداره 

باور نکن 

دروغه !  

شنیدی ولش کن 

بی خیالش شو تا ته ! 

کی گفت دروغ که خوبه ! 

همین دیگه  

بحث منم همینه 

دروغ ! 

ما هر چی کردیم دروغ نگیم و این دخترا قبولمون داشته باشن 

نشد که نشد 

اونا میگن 

نمیگن 

میشه اینو حس کرد 

اونا دوست دارن دروغ بگی بهشون 

از دوست داشتنت 

مردنت براشون  

خاک بسر شدنت

بی اونا تهی شدن زندگیت 

نفس تنگیت 

دلتنگیت 

گاهی حتی مثلا حالت تهوع پیدا کردنت 

یا که 

دل پیچه شدنت 

بی اونا نفخ گرفتنت ! 

باور کن اونا دوست دارن تو هر مرضی داشته باشی 

اما فقط بخاطر اونا 

دروغم گفتی گفتی دیگه 

این همه مرضو نمیشه گرفت که ! 

بعدش دروغات باید انتها داشته باشه 

فقط در رابطه با رابطه ! 

یعنی چی ؟ 

همون ازدواج ! 

اگه زبونم لال به ازدواج نکشه حرفات 

تهش البته 

کلات میشه پسه معرکه ! 

مگه قبول میکنن  

نه بابا !

حالا  

هر دو طرفم میدونن سر ماه  

یا هفته 

شایدم آخر ترم  

ـ زیادیش تا عیده !

خلاصه 

تا بعدی از راه برسه جدا میشن و تمومه کار عاشقی ! 

جفتشون حالیشونه این یکی ! 

اما خب 

بی دروغ ازدواج هرگز ! 

اونوقته که  

کار بدبختایی مثل من که دروغ نمیتونن ردیف کنن  

درهم برهم میشه ! 

دریغ از یه کیس با حال !!! 

این دریغ جای آن دروغ ! 

باباجان دوست داری بهت بگم دروغ شاخدار آخه ؟ 

آره 

دوست داره ! 

تنها بمون راستگوی کبیر 

تنهای تنها  ! 

برو بمیر ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد