درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

همسفر ...

باز کرا با خویش همدم و خلوت نشین میکده ها خواهم نمود ؟ 

تا او بگوید شراب ناب ؟

تا من بگویم نوشانوش جان ! 

و پس خماریمان خواب ! 

راهی که هزار باره رفته ام  

با توبه ای از پس توبه ای  

و دشنامهایی همه سخت که با خویش گفته ام ! 

راه هرگز نمیترساند مرد دل داده در راهها را  

کز سختی اراده اش پشت سر نهاده کوهها را  

بی شماره تر از ریگ بیابانها ! 

ابتدای این راه 

باشد  

تنها پای خواهم گرفت از پای  

آی ! 

با هر آنکس که سوالی دارد :

کدامین راه را بی همسفر رفته ام همیشگی ؟

راه بازم می خواند ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد