ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
باز کرا با خویش همدم و خلوت نشین میکده ها خواهم نمود ؟
تا او بگوید شراب ناب ؟
تا من بگویم نوشانوش جان !
و پس خماریمان خواب !
راهی که هزار باره رفته ام
با توبه ای از پس توبه ای
و دشنامهایی همه سخت که با خویش گفته ام !
راه هرگز نمیترساند مرد دل داده در راهها را
کز سختی اراده اش پشت سر نهاده کوهها را
بی شماره تر از ریگ بیابانها !
ابتدای این راه
باشد
تنها پای خواهم گرفت از پای
آی !
با هر آنکس که سوالی دارد :
کدامین راه را بی همسفر رفته ام همیشگی ؟
راه بازم می خواند ...