درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

وای از این باران ...

سرم  

از گرمی باده های نخورده نیست که سنگین است 

سرم گرم است از این اندیشه که او را دیر یا زود در کنار خویش خواهدم دید و با او صحبتی خواهدم کرد 

چه رویا باشد این رویا

چه اینکه باشد این یک آرزوی ناب دور در دور 

مرا با خود برد تا اوج آن ابری که در بادی گریزان اشک در دیده دارد از جدایی  

و من با او 

ـ ابرک دلخون شده از غم دلدار 

پرواز در پرواز 

آسمان را سر میخوریم از عرش تا بام آن قاف بلند 

تا شویم در هم  

درهم و برهم 

وای از این باران ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد