درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

مستی ...

به چرکی گرفته پوچی جای این هیچستان چرکین

قسمم باد

ـ ای داد از این بیدادکه با خود به این خلوت میزنم فریاد

کز می میخانه لولستان این دنیای منگ آباد

مستانه جرعه ها نوشیده جان جن در خیالم

ـ وای از ریایم

در کجای این خیال آتشینی ؟!

مهربانم !

به کجای این جهان بی ابتدای بی انتهایت من ببالم یا نبالم ؟

ای خدایم !

بر سرشک دردانه این دیده خون بگرفته

بازم گوی

جان جانانه من

چه ها من دارم این دم

ـ این دم گرم نفسهای بخارآلود و رویاهای شکفته به بزم مستان خوش کام جام در جامم

جان مدهوشم چنان از من جدا

کز خویشم ندارم یک خبر

هئی ! از خیالم ...

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد