درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

نام او ...

تنم میلرزد و قلبم صدایت میکند

ـ فریاد فریاد

صدایت میزنم در خواب در باد

شکستم من به فریادم حریم تلخ دوری را

ندارم نا

ـ صدایت میکند دل ... بیا

ندارم جان خوش بی بودن تو

ـ اوی من تو

تو در من کرده ای منزل

منم گشتم ز تو مست و مدهوش و غزلخوان این هستی بی فرجام

کامم اما گشته ناکام

نخواهی بر لبم آورد

یکی لبخند  ... یک تبسم ؟

هیچ از تو و آن خواسته ات هرگز نشد آشکار این دل تنهای محزون ای عزیزم

آنچه دانستم فقط این بود

نام او عشقست ... عشق ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد