ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
اونودمام گوزله ری یین خاطیره سین
گوزلویه جه م بیرده سه نین گه لمه قی یین
نه بیلیم
به لکه اویاندی یوخوسوندا سه نی گورموش به خت بوگون
نه بیلیم
به لکه ده بیرگون گوره سه ن
اوز یوخو گورموش به خت یوخوندا
سه نده مه نی ...
پاییز آمد
و من به دیروز تابستانم هنوز
ابرهای خسته و کوچی از نو
نه از خویشم کوچیده ام من
و نه خیال راهی شدنی دارم
که
در این مانداب مانا
مانده ام
به فردای خود چگونه گذر کنم از امروز ؟
کاش فصلها را می فهمیدم
کاش راهها را می پیمودم
چه کسی خواهدم گفت چگونه بگریزم از این نرفتن و ماندن که دلم مردن گرفته از سنگینی سکون
فریاد آورم از جان و نیست فریادم را جوابی
به کجای میباید گریزم ز تنهایی خویشم ؟
های
های
های باد گریزپای بی وطن
با من از دیگران بگوی ...
الا ای شمس تبریزی
ترکانه برون شو
زان خلوتگاه عشرت
که در تبریز تو غوغاست
ز لاف بد نهادان پلید افکار
دمی با ما به سر کن
کز عطش مردیم و نگرفت
کسی دستی بسوی ما
آب زمزم آرزو کردیم و اینک
زمهریر پلیدیهاست
هدیه از روزگاران امروزمان ...