درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

خار ...

خار

دلش گرفته چون شقایقی سرخ و گلگون

قطره اشکی بر چشم

با خود گفت :

چه دردیست درد من

به پاسداشت عشقم به گل

روز و شب

بی هیچ خفت و خوابی

ایستاده ام به نگاهبانی حریم خلوت او

و حدیث مردمان با من هیچ نبوده جز نفرین

اما

به دل گلکم

جز آرزوی بلبلی ندیدم هرگز...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد