درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

صبر ...

دخترک دم از عشق می زد  

به شوری بی پایان تر از شور لیلی

پسر با هزار تخفیف نام دوستی را بر لبانش ماندگار کرد  

آخر 

روزگار خود می شناخت 

و 

مردمانش را 

دمدمی ترین خلق عالم ! 

دخترک که می رفت 

پسر هنوز باور نداشت 

من اگر عاشق نبودم او که بود از ته دل !!!

مگر نگفت هستم ؟  

با هزار دلیل پر باور ؟ 

ایمان بی خلل ؟ 

و پسر با خود می گفت  

گاهی شناخت اگر با صبر یکی شود معجزه ای خواهی دید 

برای دیدن معجزه تعجیل مکن ! 

صبر را برگزین ...

پاییز زیبا ...

گاه که چشمم از زیبایی پاییز لبریزتر از جان عاشق می شود 

می گویم با خودم 

به خلوتم 

وجودانمان کجاست ؟ 

نام پاییز بد در نرفته آیا ؟

بیرلیک ...

آس ائلله ری    

بوتون  ائلله رین  تاجی 

بویله دیر 

آمما 

بونو   دئمه ک    

دئییل  گه ره ک    ! 

ائل  گوزونده  

بیردیر  بوتون  اینسانلار  

بیلسه له رده 

بیلمه سه له رده   یازیلمیشلاری ...