درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

پرنده مست ...

چه چهچهه ای میزند بلبل مست  

به میان رقص برگهای درختان سرسبز کهنسال 

ـ آن سایه های ابدی هر گرمای تابستانی سوزان 

با خودم گفتم 

کاش او نیز با من بود 

آخر 

پرنده ای ترانه میخواند 

و 

پرنده ای میرقصید ...

دیارم ...

گم کرده راهم 

به شب چشمان سیاه یارم 

و 

دیارم 

ـ آنجا که آرامش آنجاست 

همانجاست ...

پرواز ...

با تاب گیسوان سیاهش 

کاش 

چنان سبکبار 

همچون پرنده ای  

به پرواز عشق میرفتم 

به پرواز عشق میرفتم و می آمدم باز 

تا که مقصد 

همان رفتنها 

همان آمدنها 

تا که مقصد راه میگشت به این پرواز 

تا ابد پرواز ...