درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

ژولیده ...

ژولیده بودم و با پیامی ژولیده تر شدم  

پیامی از ژولیده ! 

و من ژولیده تر از خویش نداشتم سراغ 

اما راست گفته اند انگار 

بالای هر دستی دستیست  ...

حه سرتی ...

گوزله مه سه ده      مه نی 

گوزله ره م    اونو   مه ن 

اونسوز   گوزله مه کده ن   سونرا    گوزله مه کیم    یوخ 

اوره کده    خاطیره سی 

باشدا    هاواسی 

گوزله ریمده   یاش 

حه سرتی    مه عنا    ئله دیم    حه سره ته ...

رقص ...

رقصنده دختری طناز 

ناز در ناز 

به بازی گرفته بود با نگاهی قلب لرزان مرا 

و من در خیال خویش او را همچون خدای رقص میدیدم که اوج پرواز را تجربه میکند با رقصش 

اما او نه در خیال من که بر روی فرشی سرخ پا از پا برمیگرفت 

دستهایش به زیبایی میشکافت هوا را و چشمان مرا با خود میلرزاند 

و هر آنچه از هنر میتوان سرود در حرکت پاهایش میدیدم و میدیدم 

لرزانتر از ابریشم نرم 

گویی بادبادکی در باد میرقصید 

او با رقصش ترسیمگر ناز بود 

و من ترسیمگر رویاهایی که با او بر یخزده سنگی به رقص می آمدم در خیال ...