درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

یادت ...

در فراسوی یادم

یاد یادانگیز نگاهی باقیست از نگاهی در نگاهم

و من رویازده رویازده این یادم ...

 

 

تو و صدای سیمهایی که میگویند ...

صدای تو از آنسوی خط لبریز حس تمنا

و من اینسوتر در نگاهم آسمان را جای داده بودم

کبوتری پر زد

شاید دوستی چشم انتظار آمدنش بوده در دوردستی

اما من کلمات را نشنیده پرواز میدادم

که

میدانستم تو را آمدنی نیست ...

آنام آشقی ...

آناملا   آنلادیم   یاشاییشی

گولوشی

اینسانا   اشیق   اولماقی   آنام   اویره تدی   مه نه

مه نده

سون    نه فه سیمه قه ده ر

سئوه جه م    اینسانی ...