ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خر که از پل گذشت
رفت
خر است دیگر
باید که برود
سوار ششلول بند نشسته بر خر مراد سیگار برگی بو کشید و با او رفت
گاوهای غرب وحشی را باید که در سالروز پیروزی
از قبرستان سرخپوست ها بگذراند !
اینسوی تر
چریکه ای ماند و رویایی به یادگار مانده از پدران
پدران رقصان ساز سالدات های سبیل چخماق خرس هیکل !
چریکه ای
رقصنده در میان عوعوی سگان تازی !
او ماند
سنگ ماند
افق ماند
و یک نگاه مات گم شده ی کم سو
که بجوید باید تا همیشه های نامعلوم در باد !
امروز را با کدامین دست رقصاننده در بادی سخت وزنده همسو خواهد شد ؟
در دیاری که دیروز از آن او نبود و اینک خاک اوست !
اینجا
زمین خالی است !
مردمان رقصنده در باد منتظر بادند
منتظر
دست رقصاننده ی فردایند !
مردمان دیروز این شهر
امروز
خاک در دهان کشیده اند و جان به آسمان داده اند !
مردمان بادآورده اما
به خوشی صدای سازی
پای می کوبند بر خاک !
رد دستی بر ساز باقیست
سرخ تر از لاله های خون رنگ این خاک
رد دست آنکه نواخت و مرد
رد دست آنکه ماشه ای چکاند و ماند !
آنکه
باد هر کجا که وزد بادبادکیست در دستهایش
نور هر کجا که تابد آفتابگردان بی ریشه ی اوست
چریکه
زمین را
نداشته ی همیشه عقده شده در جانش را
_ که خاک او دوردستها آنطرف تر بود
وطن نامید !
رقصندگان طناب بر دست
بازیگران هر باد وزنده ای
دستی دیگر می جویند
چون پدران جویای باد و دست و طناب
بهر رقص فردا و فرداها ...