درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

متن نمایشنامه کوتاه : قربانگاه ...

صحنه : میدانی در یک روستا .

تابلو اول .

پرستار یک و دو در لباس پرستاریشان گرد میدان روستا گردش کنان عبور می کنند .

آهنگر نگاه در نگاه پرستار یک هاج و واج و حیران عاشقانه نگاهش می کند . پرستار دو حسادت کرده و دست پرستار یک را می گیرد تا دورش کند ، پرستار یک خود را از دست پرستار دو رها کرده و با آهنگر سر صحبت را باز می کند .

آهنگر ترانه خوان اهل بازار را با خود همراه می کند تا ترانه عاشقانه را به همراه او بخوانند . کسی پرستار دو را تحویل نمی گیرد . حسادت پرستار دو به اوج رسیده است .

بچه ها ترانه خوان در حال بازی هستند . یکی از بچه ها زمین می خورد . پرستار یک به کمکش می آید و پایش را به کمک آهنگر بسته و او را سوار گاری کرده و راهی خانه شان می کند . اهل بازار به افتخار پرستار یک ترانه ای دیگر سر می دهند .

پرستار دو با عصبانیت محل را ترک می کند .

تابلو دوم .

پرستار یک و آهنگر در حال گردش در اطراف میدان روستا با هم گپ می زنند .

پرستار دو آنها را به برادران پرستار یک نشان می دهد و خود پشت درختان مخفی شده و نظاره می کند .

برادران پرستار یک بطرف خواهرشان و آهنگر رفته و می خواهند آهنگر را بزنند .

صدای شیپور جنگ شنیده می شود .

برادران پرستار یک شمشیرهایشان را از نیام کشیده و دور می شوند .

آهنگر بطرف مغازه اش رفته و شمشیر مردمی را که به طرف مغازه هجوم آورده اند تیز می کند .

تابلو سوم .

مردم مشق نظام می گیرند . برادران پرستار یک شمشیرهایشان را تیز می کنند . آهنگر سرودی حماسی را زمزمه می کند .

تابلو چهارم .

جنگ شده است . همه درگیر جنگند .

تابلو پنجم .

پرستار یک به همراه پرستاران دیگر به مجروحان جنگ کمک می کنند .                                                                                       1

تابلو ششم .

اهالی روستا در جنگ پیروز شده اند . آنها گاوی را در قربانگاه سربریده و جشن می گیرند .

آهنگر و پرستار یک گردش کنان در جشن اهالی شرکت کرده اند . پرستار دو با حسادت آنها را زیر نظر گرفته است .

آهنگر متوجه زنده بودن دو سرباز دشمن شده که می خواهند مخفیانه بگریزند . آهنگر قصد کشتن دشمنان را دارد اما پرستار یک بدلیل زخمی بودنشان اجازه این کار را به او نمی دهد . پرستار یک زخم دشمنان را می بندد .

پرستار دو نظاره گر آنهاست . او صحنه را ترک کرده و به همراه برادران پرستار یک بازمی گردد .

برادران پرستار یک هر دو سرباز دشمن را می کشند و می خواهند آهنگر و پرستار یک را هم بکشند اما آنها فرار می کنند .

تابلو هفتم .

پرستار یک و آهنگر که زخمی شده است بیرون روستا نفس زنان از کوه بالا می روند ، آهنگر که دیگر رمقی برایش نمانده بر زمین می افتد . پرستار یک زخم آهنگر را پانسمان می کند . آهنگر ترانه ای عاشقانه برای او می خواند .

آهنگر متوجه آمدن برادران پرستار یک می شود و او را تهدید می کند اگر فرار نکند خود را از صخره پایین خواهد انداخت .

پرستار یک مجبور می شود محل را ترک کند چون باید جان فرزند درون شکمش را نجات دهد ، او نجات جان آهنگر را در فرار خود می داند . آنها عاشقانه از هم جدا می شوند .

پرستار یک فرار می کند .

برادران پرستار یک سر رسیده و آهنگر را به حرف می کشند . آهنگر خاموش است . برادران پرستار یک او را می کشند .

تابلو هشتم .

پرستار یک در کوه گریزان است .

برادران پرستار یک تعقیب کنان در پی خواهرشان هستند .

پرستار یک که فرار را بی فایده می یابد دست بسوی آسمان می کند و نجات خود را از آسمان طلب می کند . زمین دهان باز کرده و پرستار یک را در دل خود جای می دهد . موهای پرستار یک بیرون مانده است .

برادران پرستار یک سر رسیده اند اما نمی توانند او را از زمین بیرون بکشند . آنها سنگی را به عنوان علامت و نشان کنار موهای خواهرشان گذاشته و می روند تا فردا با بیل و کلنگ بازگردند و او را از خاک بیرون کشند .

تابلو نهم .

روح آهنگر و پرستار یک دست در دست سنگ های بسیاری را کنار سنگ علامت قرار داده و رقص کنان همچون بادی توفان زا کوه و کمر را        2

درمی نوردند .

تابلو دهم .

پرستار یک و آهنگر در شکل باد همه روستا را به هم ریخته اند .

اهالی روستا به جان آمده اند اما کاری از دستشان برنمی آید .

تابلو یازدهم .

پرستار دو در خواب است .

پرستار یک و آهنگر در خواب به او می گویند مردم باید بالای کوه بروند و گاوی را کنار سنگهای علامت قربانی کنند .

پرستار دو از خواب پریده و خوابش را برای برادران پرستار یک تعریف می کند .

برادران پرستار یک به همراه پرستار دو ، اهالی روستا و یک گاو بطرف محل خاک شدن پرستار یک حرکت می کنند .

تابلو دوازدهم .

مردم گاو را کنار سنگ های علامت قربانی می کنند .

روح پرستار یک و آهنگر خود را به پرستار دو که کنار صخره مراسم را نگاه می کند نشان می دهند .

همزمان با رسیدن خون گاو به موهای پرستار یک باد فروکش کرده و پرستار دو که از دیدن روح پرستار یک و آهنگر ترسیده از صخره به پایین پرتاب می شود .

پایان

96.10.03

آس اولدوز . آس اربایجان . ایری آنا

                                                                                                                                                         

                                                                                                                                                                                   3