درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

عشق ...

آتش زیر خاکسترم می زند بر جان

شرر

زین شور مستم و مدهوش

به ساقی و پیاله ام نیازی نی

یادت کافیست برد هوش از سر و جان

دلدار

بنگر افق را

بادی می برد زهد هزاران ساله ام با خود

گریزم نیست زین رسوایی

گزیرم نیز

آخر

ننگ نیست رسوایی دل به مذهب عشق

پیری با من چنین گفته نامش شمس

جانا پیاله ای دیگرم ده

قدحی

زان چشم مستت

وای از این عشق ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد