ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مرد با صداقت دنیای دروغین فوتبال رفت
بردندش
که ماندنش را تاب نمی آورد
دروغساز دروغپرداز !
زبانش تلخ
از بهر آنکه حق را نمیخواست
و چه شیرین بود
برای آنانکه حق مرامشان بود !
ـ هست ؟!
لعنت به تو آیدا !
چرا ؟
میدانی
بیست سال پس آن شکوفائی جوانی آمدی
آمدی و دو سه جمله گفتی و رفتی !
رفتی و من شعری بیادت سرودم !
شعر که نه
نوشته هایم را هرگز شعر نشمرده ام !
شعر جایگاه بلندی دارد !
شعرکی گفتم از تو و آغوش بی زانوانت
و تو میدانی چه طنزی داشت شعرکم
ابعاد هندسیمان را میگویم
تو که خوب میدانی !
ـ کاش بودی و بغلت میکردم !
از چه لعنتت کردم ؟
آخر
دخترک جان
زیبایم قهر کرده
سوسو بیخیالم شده
لالا نگاهم نمیکنه
روقو فحش میده
میبینی تو با من چه کرده ای ؟
نکرده ای ؟
کرده ای !
پسرک بی لیلی از خواب که بلند شد
بر خاک نوشت :
زیبا
سوسو
لالا
روقو
و همچون منتظری افق را نگاهی کرد از سر حسرت ...