ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
درد تملک !
عقده هائی همه اعظم به دل حقیرتر ز برکه خشک
_ ماندابی که گند میزند هر از گاهی !
و او همیشه تاریخ با خود میکشید درد این را
درد تملک را !
تملک چه ؟
تنها وجودی که به او نیازمند بود !
انسان !
آخر
دیگر چیزی نبوده که او مالکش باشد !
و این زایشگاه آن عقده هاست !
به چه قیمت ؟
آنکه ارزان می تواند گران نمیخرد
سخت است و محکم
آخر
آنهائی که با اویند راحترین سواری دهندگانند
و او بی آنکه سختی کشد تصاحبشان می کند
_ آنچه سواری دهندگان را خر میکند گوناگون بوده تا امروز !
پس
آنکه راحت میتواند بیشتر مایه نمیگذارد !
سختتر که باشد باید مایه بگذارد
و اگر با سختی داشته هایی هم داشت دل به راه آور از همه چیز مایه خواهد گذاشت !
دل به راه آور ؟
قبل از هر چیز ظاهر !
چه مادی باشد چه معنوی !
از زیبائی شروع کن تا برسی به دارائی !
بستگی دارد خواهان چه میخواهد !
اما تجربه نشان داده بیشتر زیبائی و بعد از آن ثروت !
برای تملک او از چه مایه خواهد گذاشت ؟
از هر آنچه دارد !
و اینجاست آنجائی که هر که آگاه از این سر است بیشتر سواری میگیرد !
جالبتر آنکه سواری دهنده هم با او راحتتر است و بیشترعرضه میکند از خود و از وجود خود و از داشته های خود !
پس
اگر خواهان بیشترینی از آنها سختترین باش !
_ چه دردی دارد به درون از اینگونه زیستن آنکه آزادگی دارد و آدمیت !
باید اما نفس کشید !
چه باید بدهد آنکه راحت به دست نیاورده ؟
از یک تا بی نهایت از آنچه که داشته و دارد !
زیبائی ؟
آری !
تمامی وجودش را خواهد داد !
گاهی بیرونیست
مثل همان زیبائی !
شاید هم ثروت !
و
دارائی !
جالب اینجاست
آنکه کم دارد از زیبائی و بهره ای دارد از دارائی سختتر است
آخر میداند روزی امکان اتمامی هست برای داشته هایش !
گاهی درونیست
نامش عشق !
و البته اسمهای دیگری هم دارد !
آنچه اصل است هیکدام از اینها نیست
درد چیز دیگریست !
درد درد تملک است
کشیدن به درون خود !
از آن خود کردن !
با خود یکی کردن او !
و این عقده عقده تاریخی همه آنهاست
عقده ای که همیشه با آنها بوده است !
و خواهد بود !
نداشتن !
و
خواستن داشتن !
تاریخ مردانه است !
آنها هرگز به حساب نیامده اند !
دیده نشده اند !
_ جز برای کاری و کارهائی !
زن در همه تاریخ بشر تملکی بر هیچ نداشته است
هر چه بوده و هست از آن مردان بوده !
تاریخ و جغرافیای آدمی تا حد حداکثرترین اندازه مردانه است !
زن جماعت با این خو کرده و راضیست
اما
این نداشتنهای خود را با حس تملک جبران کرده است !
حسی که تا سر حد مرگ به دنبالش میرود !
و در این میانه آنچه فدا شده عشق است !
عشق زیر پای تملک له شده تا به امروز !
آری عشق !
استثنا همه جا هست
گاهی هم بوده زنی که خواسته خلاف جهت آب شنا کند
اما
به هر شکل و در هر حالی
آخر ماجرا زنانگیست !
و این درد فمنیستها هرگز درمان نمیشود !
اینکه چنین بودن خوبست یا بد را نمیدانم من
اما
میدانم تا بوده همین بوده و تا هست همین خواهد بود !
خبر رسید ونوس هم رفت
چه بد !
وای که چه ناز بود این مرد بزرگ
یک استاد
معلم !
دکتر داور ونوس بزرگ استاد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران هم رفت !
تنها استادی که نامش و یادش بیادم بود این همه سال !
سخت گیر و جدی !
ظاهر همچون راننده های تریلی و نیسان !
شخصیت و سواد ؟!
دریا !
میگن آمریکا سختترین رشته بازرگانیه !
فارغ التحصیل از آمریکا بود
بی ادعا و ساده !
خاکی !
همیشه نمونه !
تازه از تهران آمده ام وگرنه میرفتم !
روحش شاد !
دوست داشتنی بود و بزرگ
میگم چرا دلم گرفته تر بود امروز !
یادش گرامی ...
بیر سیرا بیرینه دئدیم بیر قیز ایسته ییردی سونبولون اوزگه ده ن توتا
اویره ندی اودا !
اودا ایسته دی بویله ائیله سین !
ایشیم یوخ اولمادی
که له یی توتمادی !
کئچدی گئتدی روزیگار
دئدی آدام اولموشام
مه نده ایندی پیس یوخ یاخچیلار وار !
ـ کیمدی اینانان !
بو ساچلار ده گیرماندا آغارمی ییب جانیم !
گه له ر زامانی دئدیم !
آنجاق بیرگون بیری اویناماق باشلادی
بیرینی اویناماقدا اینجیتدی !
اوره کده ن یوخ !
بیلیردیله ر ایکیسیده !
آغیللیسیدا
ده لیسیده !
اویوندور !
بیزیم بالامیز
قیزدیرما قیزیمیز
آغ قارا به نزه ر یولداشیمیز !!! بیلمه دی بونو !
آمما اینجیدمه نی اویره ندی
اینجیدمه که باشلادی !
اوغلان گولدو اوزونه دئدی گوردون سامانی ساخلاسان گه له ر زامانی !
کیم اینانمیشدی آدام اولماقینا ؟
بیر اوزو
سوزون دوزو !
گورموردوم اونو !
ایندیده گورموره م !
یازدیم عیبره ت اوچون ...