درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

بازی ...

با تقدیرم گفتم : 

آی با توام  

ای مرغک همیشه مهاجر  

ای بی درنگ بادپای

آنکه رنگهایت مینگارد خوب و بد زندگانی 

مردامانرا 

و سرزمینها را  

همچنین تمامی زمانها را  

با توام 

اگر این که با ما میهمانش کرده ای چند روزی عشقمان نیست بازش ببر 

که تو از هر دانائی داناتری 

سر برود مرا  

بی خواسته خویشم  

ترانه هیچ تقدیری را نخواهم سرود  

خوب یا زشت ! 

پس اگر اوست نیمه گمشده ام گو باز آید که قدم بر دلم خواهد نهاد 

و گر نباشد 

بازگردان  

کین خسته را مجال بازی نیست ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد