درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

بهانه ...

نماندم 

آمدم ! 

امروز هم کلاس داشتم اما خستگی روحم فراریم داد  

زان شهر شلوغ و غربت گرفته ! 

تنهائی میجود بندهای ماندنم را 

به هر جا که باشم   

و مرا میگریزاند ! 

کاش بهانه داشتم 

بهانه ای که نگهم میداشت  

با دندانهای پوسیده ای که نتواند ریسمانهای ماندگاریم را بدرد از هم 

بهانه ای برای ماندن ! 

آخر  

از خودم هم خسته ام 

و 

اگر نگریخته ام 

راهش را نمیدانسته ام ! 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد