درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

توئی که نیستی ...

دیشب باز من بودم و خوابی که رمیده بود و خیال تو 

چه شبی بود شب بی توئی  

شب تنهائی ! 

بی تو ای دلدار بی رخسار 

بی تو ای رویای در رویا 

بی تو من میهمان هر شب وهم و خیالم 

بی تو من هیچم  

بی تو من هیچم !

سرتابه پا نگشوده رازم 

بی تو ای محبوبه افسانه ای 

بانوی رویاهای این بی پروای عاشق

توفان بی آرامشم من 

بی تو دریای نیازم من !

دنیای دردم 

درد بی درمان این قرن سیاهم !  

در کدامین غربت غربت گرفته میبایدم جست نام بی نام تو را ؟ 

ای بی نشانم ! 

هان ؟

با کدامین تک ستاره  

میبایدم گفت عشق تو را ؟ 

هان ؟ 

ابرها را یک به یک دیدم پیش از آنکه گمگشته دریاها شوند  

ماه را دیدم و خورشید را به گرمای نفسهای داغم آتش افکندم  

ولیکن تو را هرگز ندیدم 

نه در خوابی

نه با بادی 

نه در دریا و خشکی لانه داری ! 

کجائی تو ؟ 

کجائی ؟ 

بیرق فتح نام تو ای دوست نامهربان من  

کدامین قله اوج در اوج را مزین میکند ؟  

هان ؟  

بازم بگوی شاهدخت شیرین کار  

در کجا باید بجویم من ترا ؟ 

هان ؟ 

ای تو شیرینی هر لحظه خواب و خیالم 

بازم نخواهی گفت ؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد