ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی یاد گرفتم آدمی سزاوار سجده است سجده اش کردم
ابلیس نکرده بود انگار
ـ رویش پشت و پشتش روی !
قانون اول !
وقتی به سربازی با من گفتند
درجه بالاتر باید احترام کرده شود
احترامش کردم !
درجه اگر بر درختی نیز بسته میگشت احترام من پای بر جا بود !
قانون دوم !
وقتی منطق را فهمیدم هر که شبیه آدمی بود مرا به سجده کشانید
تجمع قانون اول و دوم !
حتی تندیس آدمکی !
با شناختن انسانهائی که ظاهرشان آدمیزادگی داشت و درونشان حیوان بود شک کردم !
و اینک منتظر آدمی ام که لایق سجده ای باشد
یکی میگفت یافت مینشود
جسته ایم آخر ما !
و من همچنان افق به افق آدمی میجویم ...