درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

با او برای تو باران ...

میدانی 

ـ با توام   لی لی !   

مجنون 

ـ مجنون عاشق  

مجنون عاشق بیقرار تنهای صحراگرد دیوانه  

عشق را میخواست  

میخواست و میگشت

تو اما مجنون را !

مجنون در پس این همه سال

هنوز هم عشق را میخواهد 

ـ دربدر همیشگی بی عشق آرام نخواهد گرفت 

نمیدانم دست کدامین ابر مهربان روزی باران را تقدیمش خواهد  نمود  

اما میدانم  

بی باران  

ـ بی باران بخشنده و پرآب و خنک و آسمانی

عطش این صحرای طولانی  

اورا خواهد کشت  

به این دیوانگی او در این گشتنها و نیافتنها  

میدانم از پای افتادنها خواهد بود

آه از این بیابان بی باران ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد