ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جانیم قوربان اولاندا سه نه
خه یال مئیدانیندا
قاداییندا آلار
یادیم اویناماق آچاندا رویالاریندا
خاطیره یین پوزان فیکیری قاوالار
هاوالار دوماندا اولسا
ـ اولکه میزده هه ممه شه بو دومان وار
گوزوم سه نه گوره یوللاردان اوزولمه ز
سه ن گوزه لیم دولان گه ز
آمما
بیرگون سئیرینده ن یورولاندا
به ریده گه ل
سوزون وار بیلیره م
سوزویون آجیسی جانیمی یاندیرسا
سوزوم یوخ اونا
نه اولار
قوی گه له نده گیلئیلی اولسون سوزله رین
قوی داشسین گوزله رین
آخی مه ن چوخ سه نسیزله میشه م
بونو دئمیشه م ؟
اولمویا بیلیرسه ن اوزون
دئگینه ن دوزون ؟
بیلمه سه نده بیل
بو زاماندا سه نسیزله میشه م
دومان اولکه ده گونسوزله میشه م ...
چشمهایش از یادم نخواهد رفت
نمیدانم با من بود یا با تو
ـ شاید با همه
اما میدانم حرفی داشت آن نگاهی که نگاه آخرینش بود
حرفی با همه
بزرگ
و من عظمت را در نگاهش دیدم
دیدم و شنیدم فریاد خاموشش را
فریادی که مجالی برای بیرون آمدن نیافت
دهانش چه خونین بود
او از تمامی حرفهایی که بوی فلسفه میدهند روی گرداند
روی گرداند و به عمل رسید
کاری که او کرد بزرگترین کارها بود
او آمد و گفت که هست
که وجود دارد
که نمرده است
که انسان است
که آزادی را دوست دارد
او آمده بود
خیابان بود و او
و سرب داغی که ندایش را برای همیشه در گلو خفه کرد
آیا امروز هست کسی تا بپرسد از خود
ـ یا از ما و از زمانه و از همه
چه میخواست بگوید که نباید شنیده میشد
که باید خفه میشد
که باید میمرد
ندایی که هرگز نشنید گوش ما
و خاموشی ندای او سود که بود ؟
آه سود ؟!
آری
و من میدانم که امروزه روز ارزانترین کالا جان آدمیزادگانست ...