درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

طلاق ...

چه خیالی داشت آنکه  با پسر گفت بیا ؟ 

ازدواج ؟  

شاید 

اما  

در دلش با دیگری سودای عشق جاودانی در میان میبود ! 

آنکه میباخت او نبود  

بی معشوقه رویائیش هر حالتی با او باخت بود در خیال سودائیش

زندگی گر سوخت سوخت 

پسرک دالان به دالان از پی قاضی میرفت و میسرود 

این قصه تلخ 

از چه من ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد