درام

متنهای دراماتیک

درام

متنهای دراماتیک

هالو پسر...

دخترک کشیده بود  ترمز دستی ماشینش را  

بی آنکه کشیده باشد ترمز ناخودآگاه آگاهش را 

خود کرده را تدبیر نیست 

اما 

آنکه را راه خویش به آگاهی گزیده و میداند عاقبتش را چه ؟ 

و دخترک خود میدانست چه مار بازیی را شروع کرده بود  

ـ آخر از مار جز این نتوان انتظاری داشت

بدبخت آن پسرک هالو 

چه خوش باور بوده آن دم که حلقه با حلقه تعویض میکرد  

ـ دخترک خواسته بود سر بپوشاند تقصیر گذشته را  

و من مثل همیشه میدیدم لبخند زهرآگین زرگرزاده ای دیو صفت را در پس پرده های گذشته ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد