ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بر مزار رویاهای مرده ام
نشسته جغدی شوم
ـ زان گونه جغدان جد به جد جغد
و فضا تاریکی را به تاریکی میدهد پیوند
که در آن جز قهقهه مستانه ابلیسی مست نتوان شنید
شبحها نه آنگونه شبح که سفیدی را دست کم بتوان در قامت آنها دید
شبحها خاموش و گنگ و مه گرفته
ـ مه گرد و خاک گرفته و تار و بی روح
و من خاموشتر از خموشی تمامی خاموشان تاریخ خاموش
سگهایی را به انتظارم که پارسشان پروازی دهد این جغدکان جغد را
و میدانم
اگر حتی نباشد جغدی به انتظار خرابی این من
سگها را انتظار عروسی در دل خواهد بود
بزمی که در آن شام لذیذ سفره ها
قلب خون گرفته این عاشق بی معشوق خواهد بود ...