خواب دیدم
به باغی با تو بوده ام
_ شاید بهشت
مریم
رز
اقاقیا
_ وه که چه شقایقی دارد این دل
در میان آنهمه گل
نه مست بوی مریم و نه هیچ سرخ گلی زیبا نشدم
و عطر دلگشای هیچ میخکی
و شایدم زنبق و نسترن
مرا مدهوش نکرده بود
_ چه گرفتار بودم من با بوی گیسویت
ترا قسم
ترا قسم ای نامهربان یار
رهایم کن
رهایم کن زین چشمان شهلا
ناز با من
_ این پیر خراباتی و مست
تا بکی
...
وای بر من
...
خوابم
پریشانتر ز بیداریم
و
بیداریم !!!!!
هیچ از آن نمی دانم ...