مقدمه .
رئالیسم جادویی صورتی از صور ادبیات پسارئالیستی است که عمدتا در نیمه دوم قرن بیستم رواج یافته است و مثل دیگر صور ادبیات پسارئالیستی یکی از حلقه های ادبیات بحران و انحطاط عالم مدرن است. با این تفاوت که رئالیسم جادویی(در ادبیات داستانی) عمدتاً در سرزمین های آمریکای لاتین پدیدار گردیده است. رئالیسم جادویی در این معنا محصول نوعی تصرف و بازخوانی مدرنیستی میراث منسوخ شرقی اسطوره ای سرخ پوستی و ارائه آن در هیات نوعی صورت داستانی پسارئالیستی است. رئالیسم جادویی مثل دیگر صور ادبیات پسارئالیستی در دوران بحران انحطاطی و بی تاریخی عالم مدرن پدیدار گردیده است. این بحران بی تاریخی، عقلانیت مدرن را دستخوش انحطاط و سیر رو به زوال عقلانیت مدرن رئالیسم داستانی را (مثل دیگر وجوه و شئون و ظهورات مدرنیته و عالم مدرن) گرفتار بحران و تزلزل و فروپاشی کرده است. از پیوند رئالیسم فروپاشیده بحران زده مدرنیستی با میراث منسوخ اسطوره های شرقی و سرخ پوستی آمریکای لاتین، نوعی روایت مدرنیستی (منتها مدرنیسم بحران زده منحط رو به زوال و در حال فروپاشی) از زندگی مردمان و میراث منسوخ اسطوره ای شان پدید آمده است که آن را رئالیسم جادویی نامیده اند. همان گونه که گفتیم رئالیسم جادویی نیز همچون دیگر صور ادبیات پسارئالیستی (ادبیات پسارئالیستی آغازین، رمان نو، ادبیات پست مدرن و ...) ماهیتی بحران زده دارد و یکی از حلقه های ادبیات بحران و انحطاط در عالم غرب و غرب زده مدرن و شبه مدرن است. انسانی که در سبک ادبی رئالیسم انسانی معرفی می شود تحمیق شده و فاقد معنا و فاقد آرمان و گرفتار بحران هویت و منفعل است که آن چنان مستغرق وهمیات گردیده است که توان تشخیص امور جدی و حساسیت نشان دادن نسبت به آن ها را ندارد و منفعلانه تسلیم و ای بسا مجذوب و مرعوب آنچه برنامه ریزان مختلف برای او تعیین می کنند، می گردد. میتوان گفت که رئالیسم جادویی محصول رویارویی تمدن غرب و سنتهای کشورهای جهان سوم است. پیش از آنکه از اروپاییان، کشورهای امریکای لاتین را مستعمره خود کنند. مردم این مناطق که فاصله زیادی با تمدن و فرهنگ غرب داشتند، در سایه عادات، افکار و عقاید خود روزگار میگذراندند. آنچه که از نظر انسان متمدن امروز، خرافات به نظر میرسد، بخش عمدهای از زندگی مردم این مناطق را تشکیل میداد. آنها به شدت به اجرای مناسک مذهبی و آداب و رسوم خود پایبند بودند و اسطورهها را بسیار بهتر از مردم سرزمینهای مترقی درک میکردند. با حضور اروپاییان در این کشورها و ورود صنعت و فرهنگ غرب به آنجا مردم این کشورها در تضاد بین سنت و تجدد گرفتار آمدند. این تضاد در آثار هنری به ویژه ادبیات نیز تاثیرگذار بود. بر اساس نظریه جدیدتری در مکتبهای ادبی اولین آثار پدید آمده با خصوصیات رئالیسم جادویی از نویسندگان آمریکای لاتینی یا اروپایی نیست و در قرن حاضر نوشته نشده، بلکه به گذشتههای دور، در ادب دنیا و مشرق زمین مربوط است، هر چند تاکنون از آنها به عنوان یک اثر رئالیست جادویی نام برده نشده، اما با توجه به خصوصیات ساختاری محسوس در این آثار از نظر طبقهبندی نوع ادبی در این نوع قرار میگیرند. ترکیبی از هویت اسطوره ای سرخ پوستی و تا حدودی آفریقایی با مدرنیسم تحمیلی _ تقلیدی است. در واقع آنچه به رئالیسم جادویی معروف شده است نوعی بازخوانی مدرنیستی برخی وجوه میراث اسطوره ای ماقبل مدرن آمریکای جنوبی ( و در اصل شرقی ) است که در هیات رمان ظاهر می شود و فضای داستان را برای درآمیختن با نسبی نگاری پست مدرن و وجوه غیررئالیستی و آبسوردیستی ادبیات پسارئالیستی مهیا می سازد.
رئالیسم جادویی .
رئالیسم جادویی یکی از شاخههای رئالیسم است. دایره المعارف بریتانیکا که یکی از معتبرترین منابع دانشنامه ای جهان به شمار می رود در شرح رئالیسم جادویی آورده است : " یک پدیده ادبی آمریکای لاتینی که در حقیقت با پیوند بین نشانه های خیالی یا افسانه ای با قصه رئالیستی شناخته می شود ". رئالیسم جادویی یکی از شاخههای واقع گرایی در مکاتب ادبی است که در آن ساختارهای واقعیت دگرگون میشوند و دنیایی واقعی اما با روابط علت و معلولی خاص خود آفریده میشود. در آثاری که به سبک واقع گرایی جادویی نوشته شده اند، همه چیز عادی است اما یک عنصر جادویی و غیرطبیعی در آنها وجود دارد. رئالیسمجادویی از یک سو با بیان حقایق و واقعیتهای جامعه با مکتب رئالیسم پیوند دارد و از سوی دیگر با به کارگیری برخی از عناصر، به قصهها و داستانهای عامیانه و اسطورهای نزدیک میشود. رئالیسم جادویی در قصه بدین معناست که همه عناصر داستان طبیعی است و تنها یک عنصر جادویی و غیر طبیعی در بافت قصه وجود دارد. رئالیسم جادوئی از شاخصههایی همچون «سحر و جادو» و «وهم و خیال» در بستر «واقعیت»، چنان ماهرانه استفاده میکند که شخصیتها و رخدادهای داستان را برای خوانندگان کاملاً طبیعی و باورپذیر مینماید. درواقع امر رئالیسم جادویی شیوهای است که در آن نویسنده، خیال و واقعیّت را چنان با هم در میآمیزد که مرز مشخصی میان آن دو نباشد. در سبک داستاننویسی رئالیسم جادویی، عناصر واقعیت و خیال چنان درهم میآمیزند، که در نهایت، نوعی داستان شکل میگیرد که به هیچکدام از عناصر اولیه سازندهاش شبیه نیست. این تلفیق آنچنان استادانه صورت میپذیرد که تمامی حوادث فراواقعی و خیالی در بستر داستان، کاملاً واقعی و طبیعی جلوه میکنند، به گونهای که خواننده به سادگی آنها را میپذیرد بنابراین میتوان گفت رئالیسم جادویی ترکیبی است از دو عنصر واقعیت و خیال. به طوری که تشخیص و جداسازی آنها آسان نیست. رئالیسم جادویی سبکی پیچیده است که با وهم و جادو سرو کار دارد . وهم و جادو آن گونه که گاهی در آن حتی ته رنگی از اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم نیز دیده می شود . از طرفی دیگر رئالیسم جادویی نوعی از ادبیات است که با وجود عناصر ساخته تخیل در داخل داستان و ارایه داستان با یک شکل خشک و بی روح شناخته می شود. در همه ی این آثار رگه هایی از تاریخ، انسان، بشریت، عشق، جامعه و رابطه بین انسانها، فلسفه ، معما، مرگ و … دیده می شود.
اغلب نویسندگان رئالیسم جادویی از قوه تخیل بسیار بالا و خلاقیت ادبی قابل تحسینی برخوردارند. این نویسندگان، برای ایجاد فضای متفاوت از دیگر ژانرهای ادبی، تحولاتی در سطح زبان روایت مرسوم در رئالیسم سنتی ایجاد میکنند. این تحولات در جنبههای مختلف فنون نویسندگی، از جمله صحنهپردازی، شخصیتپردازی و زبان روایت پدیدار میشوند. نویسندگان رئالیسم جادویی، در سطح زبان روایت، آشناییزدایی از زبان را به نوع دیگری وارد آثارشان کردهاند. این نویسندگان گاهی استعارههای مرده و معانی مجازی رنگورو رفته را در معنای تحتالفظیشان به کار میگیرند و جان دوباره به آنها میبخشند. همچنین معمولاً بر خلاف روال معمول در رئالیسم سنتی حسن تناسب بین بزرگی حادثه و زبان روایت را عمداً رعایت نمیکند. به همین خاطر اغلب با توجه خاصی که به لحن روایت دارند عناصر خارقالعاده را عادی جلوه میدهند یا بالعکس، عناصر عادی و روزمره را در نگاه شخصیتهای داستان و خواننده خارقالعاده مینمایانند. این نوع استفاده از زبان به نویسنده رئالیسم جادویی کمک میکند تا تصاویر جادویی ولی در عین حال ملموستر و طنازانهای را چاشنی اثر خود کند.
رئالیسم جادویی وجهی مایوس دارد و تنهایی و بیگانگی و از خود بیگانگی بشر مردن بر آن رنگی از یاس و تلخی زده اند. البته حضور مایه های اسطوره ای ماقبل مدرن برگرفته از میراث مردمان آمریکای لاتین، تا حدودی و از جهاتی به این آثار، حال و هوایی در آمیخته با مطایبه بخشیده و رگه هایی از سر زندگی در این داستان ها جاری کرده است. حضور این رگه های سرزنده برگرفته از میراث شرقی مردمان آمریکای لاتین، فضای آثار داستانی رئالیستی جادویی را از فضای تلخ مایوس سرد و یخ زده آثار داستانی پست مدرن یا سوررئالیست یا رمان مدرن و یا ادبیات پسامدرن اولیه کافکایی و نظایر آن ها متمایز کرده است. البته وجه غالب و اصلی روح حاکم بر ادبیات رئالیستی جادویی نیز همچنان مایوس و سرخورده و نومید است و با خود و در خود روایتگر و نشان دهنده انحطاط و زوال عالم مدرن می باشد.
نویسندگان رئالیسم جادویی از تکنیکهای مختلفی استفاده میکنند. یکی از این روشها استفاده از عنصر غلو و مبالغه است که البته نوشتن مطلب غلوآمیزی که در عین حال قابل باور هم باشد به مهارت زیادی نیاز دارد. روش دیگر آن است که نویسنده یک رویداد یا عوامل غیرواقعی را با استفاده از شیوههای علمی به شکل دقیق و جزئی توضیح میدهد، به گونهای که گاهی مخاطب فراموش میکند که این رویداد غیرواقعی است.
مشخصات :
· ساختارهای واقعیت در رئالیسم جادوئی دگرگون میشوند.
· در رئالیسم جادوئی دنیایی واقعی اما با روابط علت و معلولی خاص خود آفریده میشود.
· در رئالیسم جادوئی همه چیز عادی است اما یک عنصر جادویی و غیرطبیعی در آنها وجود دارد.
· رئالیسم جادویی، حالتی وهم آلود دارد. در این سبک ادبی واقعیت و واقع انگاری با نوعی وهم آلودگی می آمیزد و در این آمیزش، غالبا اوهام غلبه می یابند. این وهم زدگی رئالیسم جادویی، بعضا آن را به سوررئالیسم نزدیک می کند.
· رئالیسم جادویی، مایه های پر رنگ اروتیک دارد. می توان گفت نوعی جنون اروتیک بر فضای داستان های رئالیستی جادویی مثل برخی گونه های دیگر پسارئالیسم ادبی، نوعی جابه جایی و در هم ریختگی زمانی دیده می شود. در این آثاز، زمان با حضور پر رنگ نوستالوژی و تکرار خاطرات پیشین پیوند می خورد.
· نوعی فانتزی یا خیالبافی الهام گرفته از مایه های اسطوره ای بر رئالیسم جادویی حاکم است و همین تخیل نفسانی وهم آلود است که این سبک ادبی را به واقعیت گریزی وهم آلود و معطوف به ناخودآگاه نفسانی سوررئالیسم ادبی نزدیک و شبیه می کند.
· در رئالیسم جادویی، ساختار کلاسیک مبتنی بر فهم متعارف از" علت- معلول" و "زمان - مکان" و شخصیت پردازی رایج داستانی فرو می ریزد.
· در رئالیسم جادویی ، کاربرد افسانه ها ، اسطوره ها ، داستان های سحر آمیز ، رسم های فولکلوریک ، جادو ، ایهام ، طالع بینی و اساطیر به شدت دیده می شود.
·
نشانه های تجربه های انسانی
در این شیوه به شکل معمول بیانگر رویا ، تصور ، ادراک
، احساسات ، ناخود آگاه و غیر مادیات است.
· نشانه های خیالی که ممکن است ، به طور حسی "منطقی " شمرده شوند اما به ندرت توضیحی می توان برایشان یافت همانند پرواز ملحفه ها از رختشویخانه در رمان معروف صدسال تنهایی .
· شخصیت ها به جای منطق و یا نشانه های منطقی ، کاملا پذیرای عنصر جادویی هستند.
· معکوس کردن و جابجا کردن دال و مدلول و درهم ریختگی زمان، آن چنان که یک شخصیت ممکن است پیش از وقوع تراژدی رنج بکشد.
· ارایه رخدادهایی از چشم اندازهای متعدد ، همچون باورها و ناباوری ها به شکل همزمان.
· ایجاد تردید در مخاطب که نمی داند باید شرح جادویی یا واقعی ، داستان را بپذیرد.
· در هم تنیده شدن عناصر غیر قابل تصور و تخیلی در بافتی رئالیستی و معقول است به طوری که ظاهر امر واقعی و ممکن جلوه کند. نوعی واقعیت ملموس و منطقی و عینی در واقعیت جادویی ، واقعیتی مبتنی بررویا و وهم.
· همزیستی متعادل میان واقعیت و جادو؛ در این شیوه از داستاننویسی، رخدادها و شخصیتها در هر دو جهان واقعی و فراواقعی زندگی میکنند و به هنگام انتقال از جهان واقعی به جهان فراواقعی، دچار بهت و هیجان نمیشوند. بنابراین در آثار نوشته شده به سبک رئالیسم جادویی از سویی نمیتوان مرزبندی مشخصی میان جهان واقعی و جهان خیالی ترسیم کرد و از سوی دیگر در آنها رخدادها کاملاً طبیعی و باورپذیر جلوه میکنند. بیان حوادث خیالی مبتنی بر واقعیت؛ در شیوة رئالیسم جادویی همانگونه که بیان شد، نویسنده میکوشد رخدادهای غیرعادی و عجیب را با بیانی مبتنی بر واقعیت توصیف کند و از لحن تردید بپرهیزد. او هرگز درصدد آن نیست که به بررسی علت حوادث خارقالعاده بپردازد و یا آنها را توضیح دهد . در واقع نویسنده جهت تقویت جنبة «باورپذیری» رخدادهای خیالی و فراواقعی هرگز در برابر اینگونه اتفاقات غافلگیر و دچار تردید و بهت و هیجان نمیشود.
· اسطوره و نماد؛ از دیگر مؤلفههای سبک رئالیسم جادویی میتوان به حضور پررنگ اسطورههای محلّی و ملّی در این دسته از داستانها اشاره نمود. اسطوره، گونهای از حکایت است که مردم آنها را از موجوداتی که از دایرة عقل و تصورات عادی خارجند میگیرند. در واقع اسطوره به نوعی پیرامون حوادث خارق العاده و خدایان میچرخد جایگاه اسطوره در این رویکرد داستاننویسی چنان است که یکی از پژوهشگران حوزة ادبیات داستانی، «رئالیسم جادویی» را متشکل از سه عنصر و مؤلفة «وهم و خیال»، «عناصر ماوراء طبیعی» و «اسطوره» میداند. در کنار عنصر اسطوره، «نماد» و نمادپردازی نیز معمولاً در اینگونه داستانها دیده میشود. فلسفة بهکارگیری اسطورهها و نمادها در این سبک داستاننویسی را میتوان بیان رمزگونة اندیشهها و انتقاد غیرمستقیم از فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جامعة نویسنده دانست.
· دوگانگی؛ یکی از مهمترین ویژگیهای داستانهایی که به شیوة رئالیسم جادویی نوشتهشدهاند، دوگانگی موجود در آنها است. نویسندگانی که به این شیوه مینویسند، صحنههای ناهمگون را در قالب تقابل صحنههایی مانند روستایی و شهری، غربی و بومی، واقعی و خیالی و طبیعی و مافوق طبیعی، به طور درهم تنیده و پیوند خورده در آثارشان میگنجانند
· «درون مایة مهم و عمیق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی»؛ اساساً داستانهایی که به سبک رئالیسم جادویی نگاشته میشوند از درون مایة اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی برخوردارند و معمولاً نویسنده نسبت به این مقولات و در کلّ شرایط جامعة خود «رویکردی انتقادی» دارد. مسئله رئالیسم جادوئی " انسان چیست و چه می تواند بشود " است. جراحی غده های چرکی جامعه همراه با دنیایی سراسر خیالی و سحرآمیز و مبتنی بر وهم و رویا.
· «بی طرفی نویسنده»؛ نویسنده در چنین داستانهایی با حفظ بی طرفی در بیان اتفاقات داستان و عدم قضاوت در درستی یا نادرستی آنها به باورداشت داستان از سوی مخاطب کمک شایانی میکند.
· «صدا و بو»؛ نیز از ابزارهای مهم نویسنده در پررنگ نمودن فضای وهم آلود و اسرار آمیز اینگونه داستانها است.
· «توصیفات اکسپرسیونیستی و سورئالیستی»؛ خلق تصاویر و پدیدههای ناهمگون است که نه از طریق منطق و تفکر، بلکه با ضمیر ناخودآگاه قابل کشف و دریافت است.
· معکوس کردن و جابجا کردن دال و مدلول و درهم ریختگی زمان، آن چنان که یک شخصیت ممکن است پیش از وقوع تراژدی رنج بکشد .
· رئالیسم جادویی در واقع« کاویدن خود است».
· تکیه اصلی رئالیسم جادویی بر تخیّل است، اسطورهها، رمز و رازها و خرافات مردم بومی قلمرو مناسبی برای فعالیت تخیل است.
نویسندگان :
ظاهرا اولین بار اصطلاح رئالیسم جادوئی را یک منتقد آلمانی در توصیف برخی آثار نقاشی در دهه دوم قرن بیستم به کار برده است. از نیمه دوم قرن بیستم و با ظهور برخی رمان نویسان آمریکایی لاتینی نظیر "خورخه لوئیس بورخس" و به ویژه "گابریل گارسیا مارکز" است که رئالیسم جادویی به عنوان یک اصطلاح در توصیف گونه ای از آثار داستانی به کار رفته است. انتشار صد سال تنهایی و شهرتی که به دست آورد، رئالیسم جادویی را به یک اصطلاح معروف و رایج بدل کرد و مارکز را در جایگاه اصلی ترین و یا دست کم مشهورترین نویسنده این سبک ادبی قرار داد. مارکز منشا دلبستگی اش به آنچه را که در اصطلاح ادبی " رئالیسم جادوئی" نامیده شده است را نزد مادر بزرگش می جوید. مادر بزرگش به دلیل اعتقادات و رفتارش به دنیای اسطوره و جادو و خرافات تعلق داشت.
از طرفی دیگر گفته شده این اصطلاح نخستین بار در ادبیات در دهه 1940 توسط رمان نویس کوبایی "الجو کارپنتر" به کار رفته است که به عنوان استعدادی در زمینه داستانگویی معاصر سرزمینش به خوبی یک رمان نویس معاصر به توضیح جهان خاکی با معانی افسانه ای شناخته می شود و در مقدمه کتاب خود، «حکومت این جهان» آن را به کار برد. همچنین گفته شده اصطلاح رئالیسم جادویی، ریشه اش به دهه 1920 برمی گردد، زمانی که جرج لوییس بورخس آرژانتینی برای توصیف افسانه ها و قصه ها از این سبک استفاده می کند.
اگرچه گابریل گارسیا مارکز به عنوان پیشرو این شیوه و برخی دیگر از نویسندگان مطرح آن، در آمریکای جنوبی میزیسته اند؛ امّا این نوع ادبی درکشورهای جهان سوم نیز رواج یافت.
جیمز فریزر و سلمان رشدی در انگلستان، لوی استروس در فرانسه، میگل آنخل آستوریاس در گواتمالا، گابریل گارسیا مارکز در کلمبیا، کارلوس فوئنتس در مکزیک، آلخو کارپانتیه در کوبا، غلامحسین ساعدی و رضا براهنی در ایران، یاشار کمال و لطیفه تکین در ترکیه، آرتور کازاک و الیزابت لانگاسر در آلمان و بختیار علی در ادبیات کردی از مشهورترین نویسندگان و شاعران سبک رئالیسم جادویی هستند. از نمونههای فارسی رمانهای رئالیسم جادویی میتوان به «عزاداران بیل» نوشته غلامحسین ساعدی؛ «روزگار دوزخی «آقای ایاز»، «آواز کشتگان» و «رازهای سرزمین من» آثار رضا براهنی؛ «اهل غرق» نوشته منیرو روانیپور؛ و «روزگار سپری شد، مردم سالخورده» نوشته محمود دولت آبادی امثال کرد .
همچنین می توان به جورج آماندو ، خورخه لوئیس بورخس ، جولیو کورتازار و ایزابل آلنده نیز اشاره نمود.
نتیجه گیری.
این نوع از رئالیسم بیشتر در کشورهای جهان سوم رایج است و اصولاً به نام کشورهای آمریکای لاتین شناخته میشود. در این بین، نویسندگانی ظهور کردند که با نوشتن رمانهای واقعگرا سعی در نشان دادن مشکلات اجتماعی در فرهنگی زمان خود داشتند. آنها که متوجه سیطره فرهنگ غرب و از خودبیگانگی هم وطنان خود شده بودند، میکوشیدند به نوعی آنها را متوجه خطای خود نمایند. از این رو، با به کارگیری فرهنگ غنی و سرشار از رمز و راز کشورشان، نوعی بازگشت به خود را در میان مردم ترویج نمودند. بر همین اساس، رمانهای این نویسندگان در عین واقعگرایی و واقعنمایی دارای عناصری شگفت انگیز است که ریشه در اسطورهها و عقاید خاص مردم دارد. این عناصر شگفتانگیز این گونه رمانها را از رمانهای رئالیستی جدا میکند. نویسنده رمان رئالیسم جادویی عنصر شگفتآور را آنقدر طبیعی و عادی در اثر خود جای میدهد که نیازی به شرح و تفسیر آن نمیبیند. از نظر او باید مخاطب این عناصر غیرواقعی را مثل سایر عناصر داستان درک کند و مشکلی در فهم آن نداشته باشد. درونمایه اصلی آثار رئالیسم جادویی بیشتر خشونتهای سیاسی، فقر، ظلم و دیکتاتوری، تبعیض نژادی و جستوجوی هویت ملی است. این ژانر تبدیل به صدایی انتقادی از قدرت سیاسی و افراد پرنفوذ می شود. رئالیسم جادویی به طور ضمنی از جامعه و مخصوصاً اقشار بالادستی آن، انتقاد می کند چرا که این ژانر، به جای پرداختن به اعیان و اشراف، به زندگی انسان های بدون ثروت و سرمایه می پردازد. جالب است که از این ژانر تأثیرگذار به منظور انتقاد از سیاست های آسیب زننده از منظر های ضد امپریالیستی، مارکسیستی، فمینیستی و ترکیبی از این ها نیز استفاده شده است. موضوعی که نقطه ی اتصال همه ی نویسندگان ژانر «رئالیسم جادویی» به حساب می آید، پرداختن به طرد شدگان و ستم دیدگان جامعه در بستر واقعیتی آمیخته با خیال است . نویسندگان سبک رئالیسم جادویی حوادث داستان را به شکل رئالیسم و معمولی ارایه می کنند. ولی برای بیان جزییات توصیفی اتفاقات داستان، آنها را با عناصر تخیل و رؤیا مانند و با موادی از رازها و افسانه ها همراه می کنند. سخن آخر اینکه رئالیسم جادوئی بیان اسطوره ها و کهن الگوهایی نظیر آفرینش،مرگ، سفر، تشرف با زبان عادی و روزمره جاری در زندگی مردم پایین دست جامعه است .